در این قسمت، ایچیِ نابینا در راه دراز خود، با مادر و بچهی خردسالی روبرو میشود و مادر طی تصادف و به اشتباه کشته میشود. ایچی که بچه را میبیند، تصمیم میگیرد راه درازی را طی کند و بچه را به دست پدرش برساند. در صحنههایی زیبا و پر از احساس و انسانیت، ما زاتوایچی را میبینیم که در عین نابینایی، تمام تلاش خود را برای حفاظت از کودک معصوم میکند. همچنین از بهترین صحنههای مبارزه در کل مجموعه را در این قسمت میبینیم، زمانی که کودک خوابیده و زاتوئیچی بیسروصدا با دشمنان مبارزه میکند، بهطوری که کودک از خواب بیدار نمیشود.