
کنوهاناساکویا (木花咲耶姫) با بهار و شکوفههای گیلاسِ ساکورا گره خورده، چرا که نامش به معنی «بانویی که درختان را به شکوفه میآورد» است. هنگام شکوفه دادن درختان زیبای گیلاس ژاپنی، از او سپاسگزاری کنید. او همچنین الهه کوه فوجی است.
پرنسس کنوهاناساکویا الههای است که نامش در «کوجیکی» ذکر شده است؛ قدیمیترین سرگذشتنامهی تاریخی موجود در ژاپن که به اوایل قرن هشتم میلادی باز میگردد. گفته میشود که او به زیبایی کنوهانا (یک گل) بوده است. پدرش اویاماتومی نو کامی، خدای کوهها بود. او با نینیگی نو میکوتو، نوهی آماتراسو اومی کامی، ازدواج کرد و فرزندانی چون هودری نو میکوتو (معروف به اوهمیساچیهیکو یا شاهزاده برکات دریایی)، هوستوسری نو میکوتو و هوری نو میکوتو (معروف به یاماساچیهیکو یا شاهزاده برکات کوهستان) به دنیا آورد. او به عنوان الهه تولد آسان و بهار، مورد احترام و محبت مردم قرار گرفت، با قدرتی که در شکوفه دادن گلهای زیبا داشت. برگهای انگور در موی او نماد باروری هستند.
کنوهاناساکویا در اساطیر ژاپن الهه کوه فوجی و تمامی آتشفشانهاست. او همچنین به عنوان شاهزاده شکوفهها و نماد زندگی لطیف و زودگذر زمینی شناخته میشود. از آنجا که نماد او شکوفه گیلاس (ساکورا) است، اغلب تجسمی از ذات زندگی در فرهنگ ژاپنی محسوب میشود.
برای ساکویا، معابدی در کوه فوجی ساخته شدهاند که به طور جمعی با نام آساما یا سنگن معابد شناخته میشوند. باورها بر این است که او مانع فوران کوه فوجی میشود، اما معابدی که برای او در کیریشیما بنا شده بودند، بارها بر اثر فورانهای آتشفشانی ویران شدهاند. همچنین گفته میشود که او رشتهکوه یاتسوگاتاکه را از هم درید، زیرا ارتفاع آن از فوجییاما بیشتر بود.
ساکویا در کنار دریا با نینیگی آشنا شد و آن دو به یکدیگر دل بستند. نینیگی از اوهویاماتسومی، پدر ساکویا، خواستگاری کرد. اما اوهویاما ابتدا دختر بزرگتر خود، ایوا ناگا هیمه را پیشنهاد داد. با این حال، نینیگی دل در گروی ساکویا داشت و حاضر به پذیرش ایوا ناگا نشد. سرانجام، اوهویاما با اکراه به این ازدواج رضایت داد و نینیگی و کونوهانا پیمان زناشویی بستند. اما از آنجا که نینیگی ایوا ناگا، شاهزاده سنگ را نپذیرفت، گفته میشود که عمر انسانها کوتاه و زودگذر شد، همچون شکوفههای ساکورا، به جای آنکه استوار و پایدار باشد، مانند سنگها.

ساکویا در همان شب اول باردار شد، امری که باعث شد نینیگی به او شک کند. او گمان برد که فرزند درون رحم ساکویا، از خدایی دیگر است. ساکویا از این اتهام سخت برآشفت و برای اثبات وفاداریاش، به کلبهای بیدر رفت و آن را به آتش کشید. او اعلام کرد که اگر این فرزند واقعاً از نینیگی باشد، از آتش گزندی نخواهد دید. در میان شعلههای سوزان، کونوهانا سه پسر به دنیا آورد: هودری، هوستوسری و هوری.
بر اساس افسانهای متعلق به قرن یازدهم، در روستای کوچکی به نام کامییده در استان سوروگا، بیماری آبله شیوع یافت. در این روستا، پسری به نام یوسوجی با مادر بیمارش زندگی میکرد. برای یافتن درمان، یوسوجی نزد یک پیشگو رفت. پیشگو به او گفت که تنها راه شفای مادرش، نوشاندن آب از چشمهای کوچک در نزدیکی کوه فوجی است.
روز بعد، یوسوجی برای یافتن چشمه راهی کوه شد، اما در مسیر به سه راهی رسید و ندانست کدام مسیر را برگزیند. در همین هنگام، دختری با لباس سفید از دل جنگل به سوی او آمد و او را به سمت چشمه راهنمایی کرد. یوسوجی از چشمه آب برداشت و آن را به مادرش نوشاند.
چند روز بعد، یوسوجی دوباره به محل سهراهی بازگشت و بار دیگر دختر سفیدپوش را دید. دختر از او خواست که سه روز بعد بازگردد و گفت که برای شفای همه مردم روستا، باید پنج بار به چشمه بیاید.
پس از پنج بار رفتوآمد، نه تنها مادر یوسوجی، بلکه بسیاری از مردم روستا نیز از بیماری نجات یافتند. اهالی روستا از یوسوجی سپاسگزاری کردند، اما او میدانست که همه اینها را مدیون دختر سفیدپوش است. بنابراین، برای ادای احترام، بار دیگر به چشمه بازگشت. اما این بار، چشمه کاملاً خشک شده بود و از دختر هیچ نشانی نبود.
یوسوجی با دلی آکنده از شکرگزاری، دست به دعا برداشت و از دختر خواست که خود را به او نشان دهد تا بتواند از او قدردانی کند. ناگهان دختر سفیدپوش در برابرش ظاهر شد. یوسوجی با احترام گفت که میخواهد از صمیم قلب از او سپاسگزاری کند و همچنین نامش را بداند تا مردم روستا نیز بتوانند از او قدردانی کنند.
اما دختر لبخندی زد و پاسخ داد که هویت او اهمیتی ندارد. سپس شاخهای از گل کاملیا را بر فراز سر خود چرخاند. در همان لحظه، ابری از کوه فوجی پایین آمد و او را با خود برد. یوسوجی که حیران و مبهوت به آسمان مینگریست، در آن لحظه دریافت که این دختر کسی نبود جز الهه کوه فوجی.
در فرهنگ ژاپنی، بهار فصلی از زیبایی، تجدید حیات و زودگذری است که با شکوفههای گیلاس یا ساکورا شناخته میشود. یکی از مفاهیم عمیقی که به این الهه نسبت داده میشود، مفهوم مونو نو آواره (無常, Mono no Aware) است؛ حسی شاعرانه از زودگذر بودن زیبایی و تأملی بر ناپایداری زندگی. همانگونه که شکوفههای ساکورا تنها چند روز میمانند و سپس فرو میریزند، زندگی نیز لحظهای درخشان و سپس رو به زوال است. ساکویا تجسم این ایده در طبیعت است، زیرا او نه تنها نماد تولد و شکوفایی، بلکه یادآور ناپایداری و ارزش لحظههای زندگی نیز هست.
در بهار، جشن هانامی (花見) یا «تماشای شکوفهها» یکی از رسوم مهم ژاپنی است. در این جشن، مردم زیر درختان ساکورا جمع میشوند تا زیبایی زودگذر طبیعت را تحسین کنند؛ مراسمی که میتوان آن را ادای احترامی غیرمستقیم به ساکویا دانست. بسیاری باور دارند که او در شکوفههای گیلاس حضور دارد و با هر نسیمی که گلبرگهای ساکورا را با خود میبرد، یادآوری میکند که زندگی و زیبایی، هرچند کوتاه، ارزش زیستن دارند.
علاوه بر این، باروری و زنانگی از دیگر جنبههای مهم این الهه هستند. همانطور که بهار، زمین را بارور میکند و گیاهان را به شکوفه میآورد، کنوهاناساکویا نیز در برخی اساطیر به عنوان الهه زایمان آسان و حفاظت از مادران باردار شناخته میشود.
نکته جالب درباره این الهه آن است که با وجود پیوندش با شکوفهها، او الهه آتش و آتشفشانها نیز هست. درحالی که ساکورا نماد لطافت و زیبایی اوست، فورانهای آتشفشانی کوه فوجی جنبه قدرتمند و ویرانگرش را به نمایش میگذارند. این دوگانگی، بازتابی از طبیعت بهار نیز هست: فصلی که هم نویدبخش تولد دوباره و هم یادآور گذر زمان است.
