
گرچه در طول تاریخِ ژاپن تغییرات بسیاری دیده شده ولی این تغییرات هیچگاه به روستاهای دوردست راه نیافته است. بنابراین در گوشه و کنار این سرزمین گاهگاهی شیوههای زندگی و تفکر اولیهای پیدا میشد که شمنیسم یا شمنباوری یا شمنگرایی یکی از این شیوهها به حساب میآید. شمنیسم در کشورهای آسیایی خرافهی مذهبی به حساب میآمد که برای افراد به نوعی نیروی جادویی حاکم قائل بود و میتوانست با ارواح شیطانی ارتباط داشته باشد. شمنگرایی در دین کهن ژاپنی نیز نفوذ کرد.
قبل از آشنایی ژاپن با عقاید و فرهنگ جدید، واسطههای دینی در این کشور موقعیت چشمگیری داشتند، چون همیشه واسطهها فرزندان خدایان نیرومند بودند و میتوانستند ارواح پلید را از خود برانند. زیرا اعتقاد بر این بود که آنان وارث نیروهای الهی هستند. از اینرو، افراد جامعه به این واسطهها یا کسانی که در محافل آنان بودند احترام میگذاشتند. آنان به یک طبقه خاص و محترمی تعلق داشتند. افراد عادی امور خود را مطابق پیشگوییها یا گفتهی واسطهها انجام میدادند. در این رابطه میتوان گفت جادو و پیشگویی یا چیزی شبیه آن از همان زمانهای بسیار دور در میان ژاپنیها معمول بوده است.
اکنون به این مسئله میپردازیم که بودیسم پس از ورود به ژاپن تحت تأثیر شمنگرایی چه تغییراتی کرد. بودیسم رسمی منکر تمام گرایشهای شمنگرایی است. بودیسم کهن نیز منکر نیروهای روحانی خاص برهمنهایی است که مسئول دفع ارواح پلید و اجرای شعائر مقدس بودند. در مورد جادو و موضوعاتی شبیه آن نیز چنین انکاری وجود داشته است. آنها بر این نکته پافشاری میکردند که فرد نباید به تعبیر خواب، کفبینی، فالبینی و پیشگویی از صدای پرندگان و چهار پایان اعتقاد داشته باشد.

از سوی دیگر، نمیتوانستند بودیسم را در میان طبقات پایین جامعه که گرایشهای شمنگرایی کهن را بدون تغییرات زیاد حفظ کرده بودند تبلیغ نمایند. در مورد تبلیغ مسیحیت در غرب، دین جدید در جامعه اروپا انقلاب عظیمی پدید آورد. در ژاپن هرگاه طبقات حاکم سلطه خود را بر طبقه رعیت از دست میدادند، گرایشهای ابتدایی یا شمنگرایی قدیم دوباره زنده شده و عامل حرکت میگشت.
اینک این مسئله را از لحاظ تاریخی مورد بررسی قرار میدهیم. نخست در زمانی که بودیسم وارد ژاپن شد، برای اینکه در میان مردم رواج یابد، میبایست یک ویژگی شمنگرایی وجود داشته باشد، چون حالتهای مذهبی شمنگرایانه در آن زمان پرنفوذ بودند. فرقه ریتسو که حالتهای بودیسم میانهرو را حفظ کرده بود، نفوذ کمی بر مردم ژاپن داشت. مردم از این فرقه استقبال چشمگیری نکردند. البته از برخی فرقههای بودایی استقبال زیادی شد چون این فرقهها به طور قابل توجهی با گرایشهای شمنگرایانه هماهنگ و سازگار بودند.
وقتی بودیسم به ژاپن رسید و جا افتاد، موضوع شگفتانگیز این بود که تعداد راهبهها نسبت به روحانیون بیشتر بود. شاید علت آن اهمیت بیشتری بود که مردم برای راهبهها قائل بودند و این هم به اهمیت واسطههای زن برمیگردد که برای خدمت به خدایان از ویژگیهای خاصی برخوردار بودند.
متن بودیسم در ژاپن را بخوانید.

بودیسم به عنوان دینی جدید میبایست نیازهای مردم را تأمین میکرد. یعنی باید از لحاظ دفع ارواح پلید مؤثر میبود. بودیسم نوع ژاپنی تا حد زیادی دین نیایش و دفع ارواح پلید بود. هدف عمده این دین نیایش برای منافع و ثروت دنیوی و اخروی، تأمین منافع دولت و نیز افراد جامعه بود. حتی خواندن سوتراها نیز به این خاطر اهمیت داشت، به طوری که حتی فلسفیترین مکاتب بودایی هم آسودگی را در هماهنگ شدن با گرایش نو میدیدند.
گرچه «راکان» که در سال (۶۲۵) وارد ژاپن شد عقاید فرقه «سانرون» را، که اعضای آن همیشه با دقت فراوان منطقی استدلال میکردند، معرفی نمود ولی گفته میشود خود او نیز در یک خشکسالی طولانی برای نزول باران نیایش میکرد و هنگامی که باران زیادی فرود آمد، ملکه «سوتیکو» که در سالهای (۶۲۹-۵۹۳) حکومت میکرد از خدمات وی سپاسگزاری نمود و او را به مقام ریاست روحانیون گماشت. با این وجود، فرقههای فلسفی «سانرون» و «هوسو» در میان ژاپنیها رواجی نیافتند. فرقههایی که میخواستند پیشرفتی داشته باشند، میبایست از تفاسیر شمنگرایانه و جادویی آیین بودیسم استفاده میکردند.
اگر به جریان گسترش آیین بودا بنگریم متوجه میشویم دین جدید در وهله نخست مورد قبول بزرگان جامعه واقع شد. این امر موجب شد نیازهای دینی این مذهب در نیمه قرن ششم تأمین گردد. بزرگان و اشراف آن زمان برای نیایش جهت سعادت و استمرار زندگی اشرافی خود معابد بسیاری بنا کردند. نیایشگران برای شفا یافتن و عمر طولانی به «شاکیامونی» متوسل میشدند و برای محافظت از شر شیطان به «آوالو - کیتش وارا» و بودیساتواهای دیگر متوسل میشدند.

بودیسم باید هدف خود را حفظ حکومت، ایجاد آسایش برای دربار امپراتوری و رفاه سعادت مردم قرار دهد. این امر بر اساس این اعتقاد عمومی بود که از حکومت باید محافظت گردد و زندگی مردم باید در اثر فضیلتی معجزهآسا راحتتر گردد. این فضیلت هم از طریق قرائت و رونویسی سوتراها و پذیرایی از راهبان و راهبهها به دست میآمد.
در دوره هیان (پس از سال ۷۸۴) نیز تقریباً همینطور بود. بجز اینکه مکتب باطنی آن زمان از مکاتب کهنتر بودایی معروفتر بود. تا آنجا که میدانیم در حدود قرون هفتم و هشتم صدوسیوهفت نوشته از تعلیمات باطنی به ما رسیده که شامل متون مهمی چون «سوترای خورشید بزرگ»، «سوترای سر الماسی» و «سوترای «کمال» است.
بجز بوداها، بودیساتواها، خدایان و ارواحی که ذکر شد، بودیساتواهای مکتب باطنی را نیز همچون معبود نیایش میکردند. امور اخلاقی بودایی گاهی در حکم منع مشروبات و منع کشتن حیوانات نشان داده میشود. این شیوه فکری خداسالاری، خاص مردم گذشته ژاپن بود. خدمات گوناگون بودایی نیز مانند رسوم شینتو از اهمیت جادویی برخوردار بود.
در ژاپن خاندان سلطنتی و طبقه اشراف ارتباط نزدیکی با مکاتب باطنی داشتند. بسیاری از درباریان و بزرگان دربارۀ پیروان مخلص و فداکار شدند. این پیروان تنها به تعالیم باطنی اعتقاد داشتند. این تعلیمات شامل تعالیم فرقه شینگون و فرقه تندای بود. در هند یا چین، گروندگان طبقه اشراف به فرقه های باطنی تا این اندازه زیاد نبودهاند.
بنابراین یکی از ویژگیهای بودیسم ژاپنی حاکمیت چشمگیر فرقههای باطنی شینگون بود. مکاتب باطنی بر خلاف دیگر مکاتب بودایی با پیشگوییها و جادوگریهایی سر و کار داشت که از طرف بودیسم رسمی منع شده بود. اگرچه فرقههای باطنی شینگون از هند آغاز و سپس به چین منتقل شد، ولی در این کشورها دیگر اثری از آنان یافت نمیشود. در صورتی که آداب و رسوم مکتب باطنی در ژاپن همچنان پابرجاست. اگر چه سرچشمهٔ عقاید باطنی در چین است، اما این مکتب در ژاپن به درجهای از رشد و ترقی رسید که اصالت مستقلی یافت.

فرقه تندای گرچه با فرقه شینگون تضاد داشت، اما از همان آغاز تعالیم باطنی را پذیرفته بود و اصول آن در قرن نهم پس از دوره استاد «جیکاکو» (۷۸۴-۸۶۴) و استاد «چیشو» (۸۹۱-۸۱۴) به سرعت گسترش یافت. در مورد پژوهشهای باطنی، دو مکتب باطنیهای فرقه «توجی» و «باطنیهای فرقه تندای» به وجود آمد.
اولی از فرقه کگون و دومی از اصول فرقه تندای پیروی میکرد. مکاتب باطنی بر فرقه ذن تأثیر گذاشتند. برای مثال «ایسای» اصول باطنی فرقه ذن را با اقتباس از «تایمیتسو» پیریزی کرد. مراسم باطنی در فرقه رینزای نیز برگزار میشد. دوگن همواره تفاسیر باطنی را رد کرده است، اما پس از دوره «کیزان» (بنیانگذار معبد سوجی)، فرقه سوتو از مراسم باطنی اقتباس نمود تا شاید بتواند این تعالیم را در ژاپن تبلیغ نماید. به طور کلی تغییراتی که فرقه باطنی از طریق انتقال مخفی در ذن ایجاد کرد از دوره «موروماچی» (۱۵۷۳-۱۳۳۶) به بعد مردمی شد.
در دوره میانه توکوگاوا (حدود ۱۷۵۰)، هاکواین (۱۷۶۳-۱۶۸۵) اصلاحاتی را در فرقه رینزای آغاز نمود تا عناصر باطنی این تعالیم را از بین ببرد. عوامل جادویی یا باطنی که با گوهر ذن بیگانه بودند از فرقه ذن حمایت میکردند.
بودیسمی که در میان عامه مردم متداول بود دستخوش این تغییرات شد. مسائل جادویی به فکر و روح مردم رسوخ کرده بود. در دوران زمامداری ملکه «کوکن» (۷۷۰-۷۱۸) بتکدههای بیشماری بنا گردید و مردم کتابهای دینی را در آنجا نگهداری میکردند. از دوره کاماکورا به بعد، توده مردم به قوانین جادویی روی آوردند تا از کتب دینی نسخهبرداری کرده و آنها را به «برجهای سوترا» واگذار کنند.
بنابراین اخلاص باطنی در زندگی روزمره مردم ژاپن نفوذ کرد. اگر برخی آثار ادبی پیش از اصلاحات میجی را بررسی کنیم، متوجه میشویم که مفاهیم بودایی دارای مبانی باطنی هستند.

در مکاتب باطنی به نیایشها اولویت میدهند. برای دستیابی به تأثیرات برتر این نیایشها، محتاج آرامش و خلوتکده بودند. «گیوسم» (۱۱۳۵-۱۰۵۴) مرتاض معروف دوره هیان اهل خلوتنشینی بود. او در سکوت و خلوت به ستایش «مایتریا» میپرداخت. وی از تمام اماکن متبرکه دیدن کرد و پنجاه سال گوشهنشینی اختیار کرد.
یکی از ویژگیهای بارز عقاید باطنی، نگارش حکایات عرفانی از زندگی روحانی مشهور «کوکای» است. این نگرش هیچ ارتباطی با اصول باطنی کهن نداشت. کوکای در معبد «کنگو-بوجی» (سال ۸۳۵ بعد از میلاد) از دنیا رفت. ولی پیروان فرقه شینگون میگویند او به تفکر نشسته و در جستجوی زمان نزول مایتریای بوداست. او هنوز هم زنده است و معتقدند سرانجام یک روحانی شایسته فرا میرسد و ردای کوکای را عوض میکند. اکنون کوکای، این معلم بزرگ آیین بودا، چه حالی دارد؟ این راز بزرگی است که افراد غیر روحانی نباید در مورد آن سخن بگویند.
چون این نگرش عرفانی فقط در ژاپن وجود داشت پس میتوان آن را زاییده شیوه فکری مردم این کشور دانست. این بینش به مفاهیم جادویی و موقعیت معنوی افراد خاص میپردازد.
با بررسی بودیسم کاماکورا متوجه میشویم عقاید «نی چیرن» بیشتر عناصر بودایی پیشین را حفظ کرده است. هر چند نی چیرن همواره منکر باطنیگرایی شینگون بود، ولی تا آنجا که به هدف نیایش مربوط میشد، تعالیم وی بسیار شبیه آن بود. او بیشتر به برتری نیایشها از نظر سوترای هوکه تأکید داشت.
بعلاوه، بخاطر «وعده آرامش و صلح در این زندگی» از بخت شوم خواهند گریخت و به حیات طولانی دست خواهند یافت.
این شیوه تفکر نی چیرن شبیه سوترای لوتوس بود که عقاید باطنی را تعالی میبخشید. این امر سبب شد عقاید وی به راحتی در میان مردمی که به آداب پیشگویی شمنگرایی عادت کرده بودند پخش شود. در بین پیروان «نی چیرن» بحث و مشاجرات زیادی در خصوص اهمیت و مفهوم نیایشهای مکتب وی وجود داشت. اما در واقع بسیاری از آنها هنگام دعا کردن با تکرار «کرنش برای سوترای لوتوس» در حالت خود تلقینی غرق میشدند. بعلاوه، نی چیرن خود را بودیساتوای کاریترا که در سوترای لوتوس پیشگویی میکرد میدانست. ژاپنیها که برای افراد خاص موقعیت جادویی قائل بودند از ادعای مزبور طرفداری میکردند. وقتی میبینیم آداب و رسوم قرائت جمعی با طبلزنی در بودیسم هند یا چین وجود نداشته مجبوریم بپذیریم در عقاید نی چیرن تأثیراتی از شمنگرایی وجود داشته است.
فرقه ذن از همان آغاز در این قاره اینگونه نیایشها را نمیپذیرفت. در ژاپن نیز تا مدتی بعد از پذیرش آیین ذن به جز در مواردی خاص نیایشی اجرا نمیشد. دوریو رانکی (۱۲۷۸-۱۲۱۳)، فونی گتان (حدود ۱۲۷۶)، شونن دایکیو (۱۲۱۵-۱۲۸۹)، سوگن شیگن (۱۲۸۶۶ - ۱۲۲۶) و دوگن به ندرت اینگونه نیایشها را توصیه میکردند. حتی پیروان آنها قبل از زمامداری «توکیوری» و «هوجو» هرگز روحانیان ذن را مجبور نکردند برای کسی یا چیزی نیایش کنند. البته ژاپنیها که عادت داشتند از طریق نیایش طلب کمک نمایند، این سنت را از بین بردند. در همین دوره فرقه ذن تهرنگی از باطنیگرایی به خود گرفتند که شامل نیایش هم میشد. از زمان توكیوری هوجو (۱۲۶۳-۱۲۲۷) و توکیمونه هوجو (۱۲۸۴-۱۲۱۵) به بعد، طبقه اشراف یعنی پیروان فرقه ذن هرگاه نگران میشدند حتی در مورد چیزهای کوچک به روحانیونی که خواهان نیایش بودند حمله میکردند. از این رو معابد فرقه ذن نوعی مدرسه تعلیم نیایش به حساب میآمد.
دوگن، پدید آورنده فرقۀ «سوتو»، اگر منکر جادو یا پیشگویی میشد نمیتوانست مورد پذیرش توده مردم قرار گیرد. پس از مرگ وی، نظم و سلسله این فرقه در سراسر ژاپن نفوذ یافت. این تحول ناگهانی را فقط با این امر میتوان توجیه نمود که «کیزان» (۱۳۲۵-۱۲۶۸) جانشین روحانی وی، آیین و مراسم باطنی را اختیار کرده بود.
متن شینتو؛ آیین باستانی ژاپن را بخوانید.

تعالیم سرزمین پاک، برخلاف فرقههای دیگر که در اصل جادو و غیبگویی را رد میکرد، بر آن بود که توجه به منابع جادویی بر خلاف پیمان اصلی آمیتابا بوداست. باید گفت تعالیم سرزمین پاک ژاپن تهرنگی از آیین و مراسم جادوگری داشت. تعالیم چینی احتمالاً در دوران بعدی تا حدی باطنی بود زیرا بت اصلی آنان «آمیدا» نامیده میشد که واج کوتاهشده نماد اصلی «آمیتابا» یعنی بودای حیات جاودان بود.
این جریان به تعالیم بودیسم ژاپنی منتقل شد. برای مثال نمبوتسو (راه بودا) که در میان مردم عادی ژاپن رواج داشت، تا حد زیادی شمنگرایانه بود. در دورهٔ میانه هیان، قدیس «گویا» راه بودای «ادوری» را وضع نمود که به معنی رقص با طبل یا به کوچه و بازار رفتن و خواندن ترانه «راه بودا» یا نیایشهای ژاپنی بود. این آیین و مراسم در آن زمان از محبوبیت عمومی برخوردار بود. میگفتند «کویا» با نیروی راه بودا مارهای سمی و چهارپایان را شکست داده و دزدان را از خود دفع مینمود. این راهب در همه جا مورد تحسین و تمجید مردم قرار میگرفت. چنانکه در نوشتههای «فوجیوارا» (۱۱۴۹-۱۲۰۷) آمده، به علت نیروهای جادویی «هونن» بود که او توانست فوجیوارا را به فرقه خود بیاورد.
فرقه جودو یا سرزمین پاک که توسط هونن (۱۲۱۲ - ۱۱۳۳) پایهگذاری شد، بعدها شکل باطنی به خود گرفت. شوگی (۱۴۲۰ - ۱۳۴۱) بنیانگذار فرقه جودو در منطقه کانتو، «اسرار آشنا شدن از طریق پنج وسیله» را مطرح کرد. حتی امروزه نیز روحانیون فرقه جودو نیایشهای خود را به زبان سانسکریت تلاوت میکنند. این نیایشها مانند دعای فرقه شینگون بود. این قوانین رمزآلود به صورت نوشته نامفهوم زیر منتقل گردید: «من زندگی خود را وقف بودا، قانون، و نظم میکنم. من زندگیام را وقف تاتاگاتای مقدس حیات جاودان، آن یگانه فرزانه عالیمقام، آن حیات جاودان، آن جلوۀ فناناپذیر و آن نیروی جاودان مینمایم»؛ پس از برشمردن موارد فوق جمله خود را با این دعا به پایان میبرد: تمام کارماها را یکی یکی به پایان بیر و محو کن، این مسلماً یک قانون جادویی است. این فرقه گذشته از پیمان اصلی تعالیم خود از لحاظ آیین و مراسم تا حد زیادی باطنیگرا بوده است.
در دوره کاماکورا (۱۳۳۳-۱۱۸۵) شخص دیگری نیز بود که راه بودای ادوری (نیایش رقص آمیتابا) را تعالی بخشید. این فرد قدیس «ایپن» (۱۲۸۹ - ۱۲۳۹) بنیانگذار فرقهٔ «جی» بود. نوموری درباره او میگوید: یک روحانی به نام ایپن از اصول راه «بودا» تعبیر نادرستی کرد و حالت نشسته رقصیدن را با تسلط بر آن اشتباه گرفت. بنظر او اجرای رسمی راه «بودا» به معنای رقصیدن و هماهنگ کردن حرکت دست و پا بود. بعلاوه، با الهام از اینکه اندیشه ساده به راحتی وارد سرزمین پاک آمیتابا خواهد شد، خود را برهنه نمود و تظاهر نمود که انسان باید چیزهای مصنوعی را از خود دور سازد. با این وجود، تمام مردم میخواستند نخستین شاگردان وی باشند: آنان با صدای بلند از اعمال و رفتار وی در کوچه و بازار تعریف میکردند.
شکی نیست که راه بودای ادوری در میان همعصران ایپن رایج بوده است. سنت دینی کاسهکوبی تا دوران زمامداری توکوگاوا رایج شد. باید به خاطر داشت که کلمه «شمن» که از شمنگرایی گرفته شده به معنی کسی است که میرقصد. پس میتوان گفت در راه بودای ادوری بود که تعالیم سرزمین پاک با توجه به شمنگرایی ژاپن تغییر یافت.
در مقابل این گرایشهای شمنگرایانه یا جادویی مقاومت عظیمی از طرف فرقه جودو ایجاد شد. فرقه مزبور بر این عقیده بود که هیچکس مجاز نیست به غیبگویی یا نیایش توجه نماید و یک روز خوشاقبال یا ستاره بخت را برگزیند. با این وجود، معتقدین این فرقه به دنبال شکل دیگری از شمنگرایی بودند که برجستهترین آنها «هیجی هومون» به ویژه «اکورو مونتو» از فرقه «جودوشین» بود. گرچه علیه این راه بودا دستورات شدیدی صادر شده بود ولی برخی از معتقدان گاهی به راهب بودای ادوری عمل میکردند. در دورۀ «آشیکاگا» (۱۵۷۳ - ۱۳۳۶) نگرش جدیدی وجود داشت مبنی بر این که نیایش آمیتابا هرگونه بیماری را علاج میکند. این نگرش در راستای همان شیوه تفکر عرفانی مربوط به رسم نوشیدن آب از وان حمام پاپ بود.
پذیرفتن نیروی جادویی در صدای انسان بین مردم قدیم رایج بود. بودیسم هندی، به ویژه باطنیگرایی آن از قرون هفتم و هشتم به بعد، خط فکری مشابهی را پدید آورد. ولی تمام فرقههای دینی ژاپن ناخودآگاهانه تحت تأثیر این نوع تفکر جادویی بودند.
ژاپنیها از دوران کهن به مراسم تشییع جنازه اهمیت زیادی میدادند و این روزها تشییع جنازه در خود آیین بودا نیز اهمیت چشمگیری دارد. این مراسم برای اروپاییها که در آغاز دوره معاصر به خود آمدند بسیار تعجبآور بود. با این وجود، راهبان بودایی هیچگاه مسئول تشییع جنازه افراد غیر روحانی نبودند. بوداییان در هند انتظار نداشتند مردگان، چنانکه در آیین برهمن به آن عمل میشد، بتوانند در مراسم تشییع جنازه از مرگ رهایی یابند. برای رهبران بودیسم اصیل، مسخره کردن جادوگریهای برهمنها امری عادی بود. (در متون اصلی بودیسم که بودا راهبان را از شرکت در مراسم تشییع جنازه منع میکرد). در منبعی دیگر آمده انسان پس از مرگ فقط از طریق فضایل خویش میتواند به بهشت راه یابد. به هر حال، راهبان نمیخواستند خود را با اینگونه مراسم به زحمت اندازند.
هر چند از دوران آشنایی مردم ژاپن با بودیسم میگذشت، اعتقاد آنان به این آیین همچنان استوارتر باقی میماند تا در برابر مرگ تحمل داشته باشند و روح آنان پس از مرگ در آرامش باشد. پس از دوره هیان، روحانیونی پیدا شدند که مسئولیت مراسم تشییع جنازه را برای افراد غیر روحانی به عهده داشته تا وضعیت مادی و اقتصادی معابد را بهبود بخشند. سرانجام زمامداری توکوگاوا تمام مردم را به معابد بودایی پیوند داد تا مردم بتوانند قاطعانه از حکم منع مسیحیت پیروی نمایند. در نتیجه هر فردی در ژاپن با معابد بودایی ارتباط داشت و این ارتباط در اصل از طریق مراسم تشییع جنازه انجام میگرفت. بنابراین، این روزها تشییع جنازه یکی از مهمترین مراسمات بودایی بحساب میآید. البته معابد بزرگ در «نارا» به سنت بودایی کهن پایبند هستند و در حال حاضر در تشییع جنازه افراد غیر روحانی شرکت نمیکنند. همین امر در معابد بزرگ چینی نیز وجود دارد. بنابراین شاید خندهدار باشد که آنچه را محافل بودایی فعلی ژاپن از نظر اجتماعی مهم میدانند برای راهبان بودایی اصیل نامفهوم و مسخره بنظر میآمد. چنین تغییری ممکن است در ادیان جهانی دیگر نیز رخ داده باشد.
اما این تحولات نیازهای مردم را تأمین نمود زیرا مردم ژاپن از تأثیرات جادویی بودیسم نیز برخوردار شدند. این تأثیرات با قرائت سوتراها به زبان موزون چینی ایجاد میشد که مردم عادی مفهوم آن را درک نمیکردند. نه تنها هندیها بلکه چینیها نیز میتوانستند مفهوم سوتراها را به زبان مادری خود درک نمایند. به هر حال در ژاپن، زبان کلاسیک چینی که برای ژاپنیها بیگانه بود فقط برای افراد فرهیخته مفهوم داشت. با این وجود در مراسم بودایی، واژههای طولانی زبان کلاسیک چینی با آهنگی که داشت، گرچه برای ژاپنیها قابل درک نبود ولی جاذبه زیادی داشت.
پرسش آخر این است که آیا بین شمنگرایی و آیین کنفوسیوس در ژاپن ارتباطی وجود دارد؟ ژاپنیها تفکرات چینیها را آنگونه که بوده اقتباس نکردند. حالتهای مذهبی دیرینه ژاپنیها نه تنها نظریه تغییر دودمان سلطنتی را قبول نکرد بلکه منکر رسوم دینی چینیها و خدایان چینی گردید.
گرایش شمنگرایی در ژاپن بزرگترین دشمن آیین کنفوسیوس چینی به حساب میآمد. گرچه پیروان این آیین در ژاپن ابتدا جادو یا پیشگویی را رد میکردند، ولی نمیتوانستند با شیوۀ فکری ژاپنی که به شمنگرایی گرایش داشت مخالفت ورزند. در ژاپن برخی از علمای پیرو کنفوسیوس مانند «سورای اگیو» تا حد زیادی نگرش اساسی آیین کنفوسیوس را در ارتباط با سکوت اختیار کردن تغییر داده و اصلاح نمودند. او در جایی میگوید: روشن است که خود کنفوسیوس وجود موجودات روحانی را تأیید کرده است. بنابراین کسی که منکر موجودات روحانی باشد به کنفوسیوس اعتقادی ندارد. یکی از جملاتی که در کتابخانه سخنان کنفوسیوس آمده میگوید: موجودات روحانی که استاد درباره آن تاکید کرده امور غیرعادی، کارهای عجیب و غریب، بینظمی و موجودات روحانی بوده است. بر اساس تفسیر یکی از علمای چینی سخن مزبور به این معنی بوده که کنفوسیوس در مورد چیزی که از حوزهی درک حسی ما خارج بوده هیچ سخنی نمیگفته است. اما اگیو همان جمله را با حس و بصیرت بیان کرده: کنفوسیوس گرچه یک قدیس بوده ولی انسان نیز بوده است. یعنی ناگزیر او هم به افسانههای ارواح علاقهمند بوده است و در گفتار روزانه، گاهی باید به وجود ارواح اشارهای میکرده است.
از دوره هیان به بعد، نه تنها آیین بودیسم بلکه آیین شینتو نیز اصل دوگانه چینیها در مورد مثبت و منفی را پذیرفت. این اصل یکی از تعلیمات جادویی بود که به وسیله آن، شخص میتوانست به فن پیشگویی به وسیله آب، تعیین خصوصیات جسمانی انسان، ستارهشناسی و غیره تسلط پیدا کند. این اصل از نظریه مثبت و منفی و نیز نظریه پنج عنصر تشکیل شده بود. استادان چینی، «تی ران ای» و «تای-پو» را خدای کوه تای شان میدانستند و جشنهای «ستاره انسان»، «سرنوشت مقدر» و «چرخههای سهگانه» را برگزار میکردند و مراسم جادویی را نیز به عهده داشتند. ثنویت چینی گرچه یک تعلیم جادویی بود ولی دارای ساختاری نظری هم بود. ثنویت چینی گرچه یک تعلیم جادویی بود ولی دارای ساختاری نظری هم بود. نظریه مثبت و منفی در ژاپن پیوستگی و انسجام خود را از دست داد. بسیاری از ژاپنیها بدون اشاره به ملاحظات اعتقادی و اصولی، به جنبه جادویی این تعلیمات اعتقاد داشتند. اما ثنویت چینی شکل خرافی پیدا نکرد. با این وجود تاثیر آن بر مراسم ژاپنی همچنان در عقاید رایج آنان مشهود است. با توجه به تاثیر آیین شمنگرایی بر اندیشه چینی، باید پذیرفت که این تاثیر مانند اثری که در ژاپن بر بودیسم داشته نیرومند بوده است.
گرایشهای شمنگرایی و جادویی با گسترش دانش علمی دیر یا زود محو خواهد شد، یا به شکلهای جدیدتری توسعه پیدا خواهد کرد.
