معرفی سامورایی: میاموتو موساشی

 

 

موساشی، فرزند یک خانواده‌ی سامورایی، از همان کودکی با جدایی، تنهایی و سایه‌ی خشونت دست‌به‌گریبان شد، و این آغاز مسیری بود که روحش را برای نبرد و معرفت شکل داد
موساشی، فرزند یک خانواده‌ی سامورایی، از همان کودکی با جدایی، تنهایی و سایه‌ی خشونت دست‌به‌گریبان شد، و این آغاز مسیری بود که روحش را برای نبرد و معرفت شکل داد.

 

 

«هزار روز تمرین برای آهنین‌ ساختن،
 ده‌هزار روز تمرین برای صیقل‌ دادن،
 اما سرنوشت نبرد در یک دم رقم می‌خورد.»

 

 

میاموتو موساشی (۱۵۸۲–۱۶۴۵) بزرگ‌ترین و نامدارترین سامورایی تاریخ به شمار می‌رود. با این حال، جزئیات زندگی او همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی است. همین رازآلودگی است که به اندک دانسته‌های موثق از سرگذشت او رنگ و بویی ویژه می‌بخشد.
شاید نخستین بار از رهگذر رمان مشهور میاموتو موساشی نوشته یوشیکاوا ایجی (۱۹۳۹) با او آشنا شده باشید، یا از طریق سه‌گانه‌ای سینمایی با نامی مشابه که اقتباسی از همین رمان ایجی است. در این اثر داستانی، موساشی نوجوانی است که به همراه دوست کودکی‌اش، ماتاهاچی، در نبرد سرنوشت‌ساز سکیگاهارا حضور می‌یابد. آن دو خام‌اندیشانه امیدوارند که با دلاوری در میدان، مردانگی خویش را به نمایش بگذارند. ایشان در صف سپاه غربی علیه توکوگاوا ایه‌یاسو می‌جنگند، اما سپاه‌شان با شکستی سهمگین روبه‌رو می‌شود.
این شکست موساشی را بر آن می‌دارد تا از دنیای مادی روی برتابد و همه وجود خویش را وقف راه پرریاضت شمشیرزنی کند. در این مسیر، راهب زن نامدار، تاکوآن سوهو، در بزنگاه‌های مهم همچون مرشدی حکیم ظاهر می‌شود و او را راهنمایی می‌کند. گاه نیز دختری زیبا به نام اوتسو وسوسه‌گرانه او را به زندگی زناشویی فرامی‌خواند، اما موساشی با روحیه‌ای استوار در برابر این فریب‌ها مقاومت می‌کند.

 

 

نخستین دوئل‌های نوجوانی، چالشی خام و خونین بودند، اما هر پیروزی و شکست، قطعه‌ای از پازل فلسفه‌ی جنگاورانه‌ی او را بر جای گذاشت.
نخستین دوئل‌های نوجوانی، چالشی خام و خونین بودند، اما هر پیروزی و شکست، قطعه‌ای از پازل فلسفه‌ی جنگاورانه‌ی او را بر جای گذاشت.

 


در سراسر رمان، موساشی همواره بر لبه تیغ میان مرگ و زندگی گام می‌زند و دلاوری خویش را در برابر برجسته‌ترین شمشیرزنان می‌آزماید. او خاندان نامدار یوشیوکا در کیوتو را یک‌تنه به مبارزه می‌طلبد و همگی را با آمیزه‌ای از نیرنگ، بی‌باکی و مهارت درهم می‌شکند. اوج داستان، دوئل پرشکوه او با ساساکی کوجیرو در جزیره دورافتاده گانریوجیما است.
کوجیرو، مسلح به شمشیری عظیم موسوم به «ستون خشک‌کن»، بی‌تابانه بر ساحل جزیره انتظار می‌کشد. موساشی اما تعمداً درنگ می‌کند و در مسیر سفر، پاروی قایق را به شمشیری خام و مرگبار می‌تراشد. بندی بر پیشانی می‌بندد تا مویش به چشم نیفتد. سرانجام هنگامی که دو رقیب بر ساحل به هم می‌رسند، طعنه‌ها رد و بدل می‌شود و تنش به اوج می‌رسد. ناگاه نبرد آغاز می‌شود؛ موساشی با ضربه‌ای به‌هنگام جمجمه کوجیرو را خرد می‌کند، در همان حال که نوک شمشیر رقیب بندی را که بر پیشانی بسته بود می‌شکافد و پیشانی‌اش را خراش می‌دهد؛ گویی این زخم ظریف نمادی است از دقت، مهارت و نیز خطر همیشگی زندگی او در مقام دوئل‌کننده‌ای بی‌همتا.
رمان یوشیکاوا الگویی شد برای روایت‌های بی‌شمار بعدی در فرهنگ عامه؛ از کمیک و مانگا گرفته تا فیلم و مجموعه‌های تلویزیونی. گرچه اثری تخیلی بود، این بازآفرینی برای بسیاری از ژاپنی‌ها به حقیقتی تاریخی شباهت یافت. خود یوشیکاوا نیز اعتراف کرده بود که اسناد معتبر درباره موساشی بسیار اندک است و آنچه وجود دارد از شصت یا هفتاد سطر فراتر نمی‌رود.
موساشی پس از عمری پرشکوه در میدان شمشیرزنی و سالیانی پژوهش و تفکر، در سال ۱۶۴۳ به غار ریگان‌دو رفت تا در خلوت بنشیند، مراقبه کند و اندیشه‌های خود را درباره راه شمشیر در گورین‌نو‌شو (کتاب پنج حلقه) ثبت نماید. در مه ۱۶۴۵، تنها یک هفته پیش از مرگ، این دست‌نوشته و تمامی دارایی‌های خویش را به نزدیک‌ترین شاگردش، تِرائو ماگونوجو، سپرد. از موساشی آثاری دیگر نیز به‌جای مانده است: هِیدئوکیو («آینه راه جنگ»، ۱۶۰۵)، هِیه-کاکیتسوکه («یادداشت‌هایی بر استراتژی رزمی»، ۱۶۳۸)، هِیه-سانجوجو کاجو («استراتژی رزمی در سی‌وپنج ماده»، ۱۶۴۱)، گُو نو تاچیمیچی («پنج مسیر شمشیر»، ۱۶۴۲) و دوکّودو («راهی که تنها پیموده می‌شود»، ۱۶۴۵). اما بی‌گمان مشهورترین اثر او همان گورین‌نو‌شو است.
این کتاب یکی از تأثیرگذارترین رساله‌های رزمی تاریخ به شمار می‌آید. خوانندگان آن تنها شمشیرزنان نیستند، بلکه علاقه‌مندان بسیاری در ژاپن و سراسر جهان از خلال آن به شناخت جهان بی‌رحم سامورایی‌ها روی آورده‌اند. آموزه‌های موساشی درباره استراتژی، امروز نیز راهنمای فرماندهان نظامی و جنگاوران عرصه تجارت است که در پی کامیابی در بازار سهام یا میدان رقابت اقتصادی‌اند. حتی روان‌شناسان ورزشی آموزه‌های او را به‌منزله نسخه‌ای برای کامیابی در میدان ورزش مدرن به کار می‌گیرند.
با این همه، موساشی در گورین‌نو‌شو و دیگر نوشته‌هایش از زندگی خویش جز اندکی بازگو نکرده است. تنها یاد می‌کند که نخستین دوئل مرگ‌وزندگی‌اش در سیزده‌سالگی رخ داد و پانزده سال پس از آن را به سفر و مبارزه در سراسر کشور گذراند. در پایان این دوره، با وجود بیش از شصت پیروزی در نبردهای مرگبار، دریافت که کامیابی‌هایش بیش از آنکه حاصل دانش یا مهارت راستین باشد، از بخت و اتفاق برمی‌خیزد. در سی‌سالگی تصمیم گرفت باقی عمر را وقف جست‌وجوی حقیقتی برتر کند. سال‌ها ریاضت و مراقبه او را به بصیرتی رساند: اصول پیروزی در شمشیرزنی همان اصولی است که در همه عرصه‌های زندگی به کامیابی می‌انجامد. همین کشف و این حکمت، جان‌مایه گورین‌نو‌شو است؛ پیامی جهانی، ماندگار و جاودانه.

 

 

روایت‌های آغازین از زندگی موساشی 

 

 

سرگذشت میاموتو موساشی، بیش از آنکه بر پایه‌ی اسناد رسمی استوار باشد، در تار و پود افسانه و روایت‌های مردمی تنیده شده است. حقیقت آن است که از دوران جوانی او، هیچ مدرک هم‌زمان و مستقیمی در دسترس نیست؛ تنها از خلال نوشته‌هایی که سال‌ها پس از مرگش پدید آمدند، می‌توان ردّی از زندگانی‌اش را بازجست. نخستین شرحی که از کارنامه‌ی موساشی باقی مانده، نه به قلم مورخ رسمی، که در دل یک اثر نمایشی پیدا می‌شود: نمایشنامه‌ای از ژانر «جوروری» که در سال ۱۷۱۹ میلادی بر صحنه رفت؛ یعنی بیش از شصت سال پس از درگذشت او.
این نمایشنامه، موساشی را نه همچون یک جنگاور عادی، بلکه به‌عنوان مردی می‌نمایاند که سایه‌ای از شجاعت و سرنوشت بر او افتاده است. به همین دلیل، تصویر او از همان آغاز در قلمرو نمایش و خیال تثبیت شد؛ جایی میان حقیقت و افسانه. کمی بعد، در سال ۱۷۷۶، کتابی به نام Honchō Bugei Shōden («زندگی‌نامه‌های استادان هنرهای رزمی») به چاپ رسید. این کتاب را ایهارا سایکا، نویسنده‌ای پرآوازه، گردآورد و در آن کوشید زندگی شماری از استادان هنرهای جنگی را بازگو کند. در میان این زندگی‌نامه‌ها، فصلی نیز به موساشی اختصاص یافت. این نخستین بار بود که نام او در قالبی مکتوب و نسبتاً جدی وارد عرصه‌ی تاریخ‌نگاری شد.

 

 

مطلب معرفی نویسنده: اوسامو دازای را اینجا بخوانید. 

 

 

تجربه‌های میدان نبرد و سفرهای بی‌پایان، او را از یک جنگجوی جوان و شوریده به سالکی خونسرد و حکیم بدل ساخت
تجربه‌های میدان نبرد و سفرهای بی‌پایان، او را از یک جنگجوی جوان و شوریده به سالکی خونسرد و حکیم بدل ساخت

 


با این حال، تصویر موساشی در این کتاب نیز بیش از آنکه بر مدار واقعیت‌های قطعی باشد، با افسانه و مبالغه درمی‌آمیزد. او در مقام قهرمانی ترسیم می‌شود که در جوانی بی‌پروا به نبرد برخاست و با دلاوری خارق‌العاده، حریفان را یکی پس از دیگری از میدان به در کرد. به نظر می‌رسد که این روایت‌ها بیش از آنکه بازتاب‌دهنده‌ی زندگی واقعی او باشند، تلاشی بوده‌اند برای خلق یک الگوی آرمانی از جنگاور سامورایی.
اندکی بعد، در دوران اواخر ادو، زندگی موساشی به شکلی گسترده‌تر در ادبیات داستانی و نمایش‌های کابوکی بازتاب یافت. نویسندگان و نمایشگران، چهره‌ای پیچیده‌تر و گاه متناقض‌تر از او ساختند: در یک جا قهرمانی شکست‌ناپذیر، و در جایی دیگر انسانی تنها و سرگردان که همواره در جستجوی معنای عمیق‌تری از زندگی است. این انعطاف‌پذیری در تصویرپردازی، باعث شد که موساشی به شخصیتی بدل شود که هر نسل می‌توانست چهره‌ای تازه از او برای خویش بیافریند.
از خلال این روایت‌های آغازین، یک نکته به‌روشنی پیداست: موساشی، پیش از آنکه چهره‌ای تاریخی باشد، به‌سرعت به نمادی فرهنگی تبدیل شد. او نه فقط به‌عنوان شمشیرزنی بی‌همتا، بلکه همچون تمثیلی از روح بی‌باک، سرسخت و کاوشگر انسان ژاپنی در حافظه‌ی جمعی نقش بست. به همین دلیل است که هرچند منابع تاریخی درباره‌ی جزئیات زندگی‌اش اندک و مبهم‌اند، اما افسانه‌ی موساشی در ذهن و زبان مردم زنده ماند و نسل به نسل بازآفرینی شد.

 


هنر شمشیربازی موساشی 

 

 

در سال ۱۶۰۵، میاموتو موساشی نخستین مکتب شمشیربازی خود را بنیان نهاد؛ مکتبی که «ان‌می-ریو» نام گرفت. این شیوه‌ی آغازین، حتی پس از آنکه موساشی سبک خود را به «نیتو ایچی-ریو» و سرانجام به «نیتن ایچی-ریو» تغییر نام داد، همچنان پیروانی داشت. ان‌می-ریو در سرزمین‌های هی‌مِجی، تاتسونو، هیروشیما و اوواری ــ جاهایی که موساشی مدتی از عمرش را گذرانده بود ــ نفوذ یافت. یکی از نخستین شاگردان شناخته‌شده‌ی او در این دوره، تادا یوریسُکه بود که از ۱۶۱۵ تا ۱۶۲۴ نزد موساشی آموزش دید. در میان شاگردان پرشمار او، نام آئوکی جوئیمون برجسته‌تر از همه می‌درخشد؛ مردی که بعدها مکتب «تِتسوجین-ریو» را در ادو بنیاد نهاد و گفته‌اند بیش از ۹۰۰۰ شاگرد گرد او آمدند.
در هی‌مِجی، موساشی سال‌های پایانی دهه‌ی سوم زندگی خود را به مهمان‌نوازی خاندان هوندا سپری کرد. هوندا تاداماسا، ارباب این سرزمین، شیفته‌ی آن بود که توانایی‌های موساشی را بیازماید تا اگر شایعات درباره‌ی مهارت‌های بی‌همتای او حقیقت داشت، وی را به جرگه‌ی ساموراییان خویش درآورد. در «بیسَن هوکان» آمده است که تاداماسا از میاکه گونبِی، استاد برجسته‌ی مکتب توگون-ریو، خواست تا موساشی را به مبارزه بطلبد. گونبِی به خانه‌ی موساشی رفت، اما با آزردگی دریافت که می‌بایست بیش از یک ساعت در انتظار بماند، چراکه موساشی سرگرم بازی شطرنج با مهمان دیگری بود. سرانجام، هنگامی که موساشی دریافت او به قصد دوئل آمده، با خونسردی پذیرفت و از حریف خواست میان شمشیرهای واقعی یا چوبی یکی را برگزیند. گونبِی راه امن‌تر را برگزید و شمشیر چوبی را انتخاب کرد، اما نتیجه چیزی نبود جز دهانی خونین. پس از آن، تاداماسا موساشی را دعوت کرد که به جرگه‌ی ساموراییانش بپیوندد، ولی او نپذیرفت و همچنان در مقام میهمانِ خاندان هوندا باقی ماند.

 

 

موساشی با هر رویارویی، چه با شمشیر رقیبان افسانه‌ای و چه در تنهایی، درس‌های غیرقابل آموزش را فرا گرفت و حکمت جنگ و زندگی را به هم آمیخت.
موساشی با هر رویارویی، چه با شمشیر رقیبان افسانه‌ای و چه در تنهایی، درس‌های غیرقابل آموزش را فرا گرفت و حکمت جنگ و زندگی را به هم آمیخت.

 


سفر موساشی به ناگویا در کتاب موکاشی-باناشی (۱۷۵۸) به قلم چیکاماتسو شیگِنوری ــ از خدمت‌گزاران قلمروی اوواری ــ ثبت شده است. در این روایت آمده است که توکوگاوا یوشینائو، ارباب سرزمین، موساشی را فراخواند تا در برابر استادان مکتب «یاگیو شین‌کاگه-ریو» ــ که در آن ناحیه غالب بودند ــ توانایی‌های خود را بیازماید. موساشی با دو شمشیر به میدان آمد و با شمشیر بلندش آن‌چنان نوک تیغ را به‌سوی بینی حریف نشانه رفت که هیچ‌کس یارای پیشروی در برابرش نیافت. هیچ شمشیرزنی نتوانست بر او چیره شود و همین پیروزی کافی بود تا مکتب «نیتو ایچی-ریو» در اوواری جای گیرد و رونق یابد. برخی بر این باورند که موساشی شاگردی برجسته به نام تاکه‌مورا یویِمون یوریزومی را نیز در این سفر به فرزندی پذیرفت.
در سال ۱۶۶۲، در هایاشی رازَن بونشو ــ گردآوری یادداشت‌های هایاشی رازَن، فیلسوف بزرگ نئوکنفوسیوسی ــ چنین آمده است: «شمشیرزن شینمِن گِنشین، شمشیری در هر دست می‌گیرد و مکتب خویش را نیتو ایچی-ریو می‌نامد.» این اشاره به حدود سال‌های ۱۶۳۸–۱۶۳۹ بازمی‌گردد. موساشی خود نیز در رساله‌ی هِیهو سانجو-گو کاجو (۱۶۴۱) از مکتبش با همین نام یاد می‌کند. در گورین‌نو‌شو او هر دو عنوان، «نیتو ایچی-ریو» و «نیتن ایچی-ریو» را به کار می‌برد؛ چنان‌که گویی هنوز در حال بازنویسی دست‌نوشته‌هایش بوده تا تغییر نام نهایی را به سود دومی تثبیت کند. بدین‌سان، در واپسین سال‌های عمرش در کوماموتو، مکتب او سرانجام نام «دو آسمان در یکی» را یافت؛ نه صرفاً «دو شمشیر در یکی». سبک موساشی، که در جوانی تندخو و پرهیاهو بود، در این دوران به هنری شگرف، پخته و به‌غایت مؤثر بدل شده بود.

 

 

مطلب معرفی نقاش: کاتسوشیکا هوکوسای را اینجا بخوانید. 

 

 

او نه تنها در نبرد فردی، که در هنر و فلسفه، نظم و ظرافتی خارق‌العاده پدید آورد و راهی برای همه‌ی عرصه‌های زندگی یافت
او نه تنها در نبرد فردی، که در هنر و فلسفه، نظم و ظرافتی خارق‌العاده پدید آورد و راهی برای همه‌ی عرصه‌های زندگی یافت.

 


با آنکه چهره‌ی غالب از موساشی در ذهن مردم، مردی خشن و بی‌پرواست، اما روایت شاگردش تِرائو ماگونوجو در بوکودن تصویری دیگر به دست می‌دهد: «شمشیربازی او چنان آرام و بی‌تشویش بود، که گویی به تماشای نمایشی از تئاتر نو نشسته‌ای.» ماگونوجو از محبوب‌ترین شاگردان موساشی به‌شمار می‌آمد، دست‌کم در سال‌های پایانی عمر استاد. او نیمه‌کر بود و نمی‌توانست به خدمت رسمی در قلمرو درآید؛ از همین رو، موساشی دل‌بستگی خاصی به او پیدا کرد و بیشتر روزگار را در کنار او به آموزش سپری ساخت. برادرش، کومه‌نوسوکه، نیز شاگردی توانا بود که در واپسین سال‌های زندگی استاد، پرستاری و مراقبت از او را بر عهده گرفت.
پس از مرگ موساشی، کومه‌نوسوکه به مقام استاد بزرگ شمشیربازی در قلمروی کوماموتو رسید و سنت «نیتن ایچی-ریو» را استمرار بخشید. پسر او، نوبوموری، نابغه‌ای در هنرهای رزمی بود و مردم باور داشتند که روح موساشی در او حلول کرده است. بدین سبب، افتخار یافت که نام خانوادگی «شینمِن» را به ارث برد. شاخه‌ی ماگونوجو در کوماموتو پس از یک نسل از میان رفت، اما شاگردش شیکاتا سانزااِمون، سنت را به فوکوئوکا برد و در آنجا ادامه داد. شاخه‌ی کومه‌نوسوکه در کوماموتو پایدار ماند و به پنج جریان منشعب شد که از میان آنان، دودمان‌های «سانتو» و «نودا» تاکنون زنده و پویا باقی مانده‌اند.

 


طومارهای «پنج حلقه» در بستری تاریخی 

 

 

رساله‌ی گورین‌نو‌شو، چنان‌که موساشی در سراسر زندگی‌اش به آن پایبند بود، هنر شمشیربازی و استراتژی را در قلب وجود یک جنگاور جای می‌دهد. همان‌طور که از نامش برمی‌آید، گورین‌نو‌شو ــ به معنای «طومارهای پنج حلقه‌ای» ــ از پنج دفتر یا طومار تشکیل شده است. هر طومار نام یکی از عناصر پنج‌گانه‌ی کیهانی را بر خود دارد: چی (زمین)، سویی (آب)، کا (آتش)، فو (باد) و کو (اتر/خلأ).
نکته‌ی جالب آن است که در مکتب کوماموتو نیتن ایچی-ریو، رساله‌ی هِیهو سانجوگو-کاجو (۳۵ ماده‌ی استراتژی) به‌عنوان سند انتقال رسمی آموزه‌ها به نسل‌های بعدی مورد استفاده قرار می‌گرفت، نه گورین‌نو‌شو. به عبارت دیگر، گورین‌نو‌شو هیچ‌گاه همچون مجوز رسمیِ تعلیم به جانشینان مکتب سپرده نشد. دست‌نوشته‌ی اصلی تنها به ماگونوجو، شاگرد محبوب موساشی، واگذار شد. شاخه‌ی او بعدها در نسل دوم به فوکوئوکا منتقل شد و در همان‌جا گورین‌نو‌شو وسیله‌ی انتقال تعالیم گردید؛ اما در دیگر شاخه‌ها، نه کسی از وجود آن آگاه بود و نه فرصت مطالعه‌اش یافت.

 

 

طومارهای گورین‌نو‌شو، میراثی از خرد و تجربه‌اند؛ پنج عنصر، پنج مسیر: رازهای نبرد
طومارهای گورین‌نو‌شو، میراثی از خرد و تجربه‌اند؛ پنج عنصر، پنج مسیر: رازهای نبرد

 

 

افسوس که دست‌نوشته‌ی اصلی موساشی از گورین‌نو‌شو دیگر در دسترس نیست. به روایت تِرائو ماگونوجو، نسخه‌ی اصلی در آتشی مهیب در یکی از دژها نابود شد. در کتاب بوشو گِنشین-کو دنرای از این واقعه یاد شده، اما معلوم نیست که مقصود آتش‌سوزی دژ ادو در سال ۱۶۵۷ بوده یا حریق دژ یا‌شیرو در کیوشو در سال ۱۶۷۲. همچنین باید دانست که خود موساشی هیچ‌گاه برای این مجموعه عنوان «گورین‌نو‌شو» به کار نبرد. او تنها هر طومار را با نام همان عنصر مشخص کرده بود. این نائوکا ناویوکی و تویوتا ماساکاتا بودند که بعدها در یادداشت‌های خویش این نام را به‌عنوان عنوان اختصاری برگزیدند، و سرانجام این تعبیر رایج شد و ماندگار گردید.
درباره‌ی به‌کارگیری مفهوم «پنج عنصر» (گورین) نیز باید روشن ساخت که موساشی قصد نداشت این اندیشه را از فلسفه‌ی بودایی وام بگیرد. در رساله‌ی هِیهو سانجوگو-کاجو، او پیش‌تر دل یا ذهن جنگاور را به ویژگی‌های «آب» مانند کرده بود. همچنین از «اتر» سخن گفته بود؛ نه به معنای بودایی نیروانا، بلکه به‌منزله‌ی گذر از پرده‌های ابهام و رسیدن به آسمانی بی‌کران و روشن. او از «باد» نیز پیش‌تر سخن رانده بود، اما در معنایی ساده‌تر: باد در زبان ژاپنی اصطلاحی رایج برای اشاره به «نوع» یا «شیوه» است. بدین‌سان، گزینش «زمین» برای بنیان مکتب، و «آتش» برای نمایاندن التهاب نبرد و دوئل، هم مفهومی کارآمد داشت و هم رنگی پیشگویانه با خود حمل می‌کرد.
تا امروز تنها ده نسخه‌ی خطی (شاهون) که شامل هر پنج طومار باشند، کشف شده است. معتبرترین نسخه‌ای که در انتشارات معاصر مورد استفاده قرار می‌گیرد، «نسخه‌ی هوسوکاوا» است؛ نسخه‌ای که بیست‌ودو سال پس از مرگ موساشی کتابت شد و احتمالاً از یکی از نسخه‌های ماگونوجو برگرفته بود. پژوهشگر نامدار، اووزومی تاکاشی، در بررسی این متن دریافت که پنج بخش کامل در آن غایب است و بیش از ۱۵۰ واژه به خطا رونویسی شده‌اند. او با سنجش همه‌ی نسخه‌های موجود، به مقایسه‌ی اختلاف‌ها و اشتراک‌ها پرداخت و از رهگذر این تطبیق، متنی معیار بازسازی کرد که امروزه نزدیک‌ترین بازتاب به محتوای دست‌نوشته‌ی اصلی موساشی به‌شمار می‌رود.

 

 

توشیرو میفونه‌ی افسانه‌ای در نقش میاموتو موساشیِ افسانه‌ای
توشیرو میفونه‌ی افسانه‌ای در نقش میاموتو موساشیِ افسانه‌ای

 

 

محتوای گورین‌نو‌شو 

 

 

در طومار نخست، زمین، موساشی نیمه‌ی اول زندگی خود را بازمی‌گوید. در کنار روایت‌های شخصی، او مبانی تاکتیک‌های نظامی و بنیان‌های مابعدالطبیعی مکتب خویش را می‌گشاید. تأکید می‌کند که استراتژیِ نبرد نه‌تنها ویژه‌ی سرداران است، بلکه برای سربازان عادی نیز حیاتی است. در این بخش همچنین مجموعه‌ای از قواعد را بیان می‌کند که هر جنگاور در صورت طلبیدن راه راستین باید بدان پایبند باشد.
در طومار دوم، آب، او وجوه گوناگون نبرد فردی را می‌کاود: از حالت‌های ذهنی و جسمانی گرفته تا شیوه‌ی نگاه، کاربرد درست تیغه، گام‌برداری و حالات مبارزه. این دفتر در نهایت سادگی، سرشار از دستورالعمل‌های عملی است و جزئیات فن شمشیر را در دسترس شاگرد می‌گذارد.
طومار سوم، آتش، به قلمرو انتخاب میدان نبرد، چیرگی بر دشمن از طریق ابتکار عمل، و بهره‌گیری از تدابیری می‌پردازد که نه‌تنها در دوئل‌های تن‌به‌تن، که در نبردهایی با هزاران جنگجو نیز کاربرد دارند. اینجا است که روح استراتژی موساشی از محدوده‌ی دوئل شخصی فراتر رفته و در پهنه‌ی میدان‌های عظیم انعکاس می‌یابد.
در طومار چهارم، باد، او به نقد و بررسی مکاتب دیگر شمشیرزنی می‌پردازد و ضعف‌های آنان را آشکار می‌سازد. و سرانجام در طومار پنجم، اتر یا خلأ، گفتاری کوتاه و رازآلود عرضه می‌شود؛ جایی که موساشی از اوج همه‌ی هنرها سخن می‌گوید، با ارجاع به مفاهیمی همچون «هیچ»، «تهی» یا «خلأ». او این حالت را همچون وضعیتی می‌داند که جنگاور باید در ذهن خویش به آن دست یابد تا رهایی را بیابد؛ وضعیتی که همچون آسمانی صاف پس از زدودن ابرهای پریشانی است.

مقایسه‌ی رساله‌ی موساشی با اثر هم‌عصر نامدارش، یاگیو مونه‌نوری (۱۵۷۱–۱۶۴۶)، نکات ارزشمندی را آشکار می‌سازد. مونه‌نوری در سال ۱۶۳۲ کتاب هِیهو کادِن‌شو («رساله‌ی خانوادگی در هنر نظامی») را نگاشت؛ اثری که آمیزه‌ای پیچیده از آموزه‌های فنی شمشیرزنی پدرش، مونه‌یوشی، و کامییزومی ایسه-نو-کامی، بنیان‌گذار شین‌کاگه-ریو، بود و به‌شدت از تئاتر نو و تعالیم ذن تأثیر پذیرفته بود. اندرزهای تکوآن سوه، روحانی بلندآوازه‌ی ذن و استاد معنوی مونه‌نوری، نیز به‌طور مستقیم در این اثر راه یافت.

 

 

مطلب معرفی فیلمساز: آکیرا کوروساوا را اینجا بخوانید. 

 

 

مجسمه‌ی دوئل تاریخی میاموتو موساشی و ساساکی کوجیرو
مجسمه‌ی دوئل تاریخی میاموتو موساشی و ساساکی کوجیرو

 


رساله‌ی مونه‌نوری نگرشی ژرف، پیچیده و روان‌شناختی به نبرد عرضه می‌کند. این اثر نزد شاگردان بلندمرتبه‌اش ــ که در مراتب بالای سامورایی جای داشتند ــ نفوذ فراوان یافت. کتاب او نه‌تنها دستورالعملی برای شمشیرزنی، بلکه راهنمایی برای سیاست‌ورزی و حکومت‌داری بود. هِیهو کادِن‌شو از نخستین متونی بود که پرورش تن و جان را در قالب یک نظام یکپارچه سامان داد و از نخستین نمونه‌های پیوند دادن هنرهای رزمی به چیزی فراتر از جنگ به شمار می‌آید.
با وجود تفاوت‌ها، میان آثار موساشی و مونه‌نوری شباهت‌هایی نیز هست: هر دو بر نقش ذهن در نبرد تأکید دارند، هر دو راهبرد را نتیجه‌ی تمرینی مادام‌العمر می‌دانند، و هر دو به کاربرد استراتژی در دیگر عرصه‌های زندگی اشاره می‌کنند. اما رساله‌ی موساشی ویژگی خاص خود را دارد. او با مقایسه‌ی هنر نبرد با حرفه‌هایی چون نجاری، پلی میان جنگ و زندگی روزمره می‌سازد. اندیشه‌ی او به‌ظاهر ساده‌تر از مونه‌نوری است؛ نه بر مفاهیم پیچیده‌ی ذن یا کنفوسیوسی تکیه دارد و نه در حجاب استعاره‌های مبهم فرو می‌رود. حتی وقتی از «اتر» سخن می‌گوید، مقصودش نه نیروانای بودایی بلکه همان «جایی که هیچ نیست» در برابر «جایی که چیزی هست» است؛ آسمان صاف در برابر آسمان ابری.
مجموعه‌ی این پنج طومار، ساختاری سنجیده و قابل‌فهم دارد. در حالی که مونه‌نوری، خود یک دایمیو، نوشته‌اش را برای جنگاوران بلندپایه سامان داده بود، موساشی تنها به شاگردان خود ــ که برخی از آنان حتی در خدمت هیچ اربابی نبودند ــ می‌اندیشید. او به‌صراحت به نقد مکاتب دیگر پرداخت و ضعف‌های آنان را برشمرد تا از پیروی از آنها پرهیز شود؛ رویکردی که در رساله‌ی مونه‌نوری دیده نمی‌شود. آثار موساشی خاکی‌تر، صریح‌تر و حاصل رنج و تجربه‌ی سال‌ها نبرد است؛ چنان‌که گویی بوی خون و باروت هنوز در سطرهایش باقی است. رساله‌ی مونه‌نوری، برعکس، جلوه‌ای از فضل، ظرافت و ارجاعات مذهبی دارد.
روش موساشی از تمرین‌های ساده آغاز می‌شود؛ مبتدیان نخستین گام‌ها را می‌آموزند و سپس به‌تدریج به اصول پیشرفته‌تر راه می‌یابند. نظریه‌های نبرد در طومارهای آب و آتش، شاگرد را از پیش‌فرض‌ها و عادات غلط می‌رهانند تا راه راستین جنگاور گشوده شود. مقصد نهایی، رسیدن به مرحله‌ای است که ذهن شفاف و بی‌غرض گردد. موساشی این را «راه مستقیم» می‌نامد، و گورین‌نو‌شو را همچون نقشه‌ای برای پیمودن این مسیر پیش چشم شاگرد می‌گذارد. او هشدار می‌دهد که بدون سال‌ها ریاضت و سختی، نه تن ورزیده می‌شود و نه جان؛ و بی‌آن، کامیابی هرگز دست نخواهد داد. باقی کار را به عهده‌ی خواننده می‌گذارد: عرق، خون و اشک، تا هر کس راه خویش را بیابد.

 

 

موساشی افسانه‌ای شد که فراتر از زمان و مکان، نمونه‌ی یک جنگجوی کامل و سالکی روحانی است، مردی که شمشیر و جانش را به یک حقیقت واحد پیوند زد.
موساشی افسانه‌ای شد که فراتر از زمان و مکان، نمونه‌ی یک جنگجوی کامل و سالکی روحانی است، مردی که شمشیر و جانش را به یک حقیقت واحد پیوند زد.

 

 

۵
از ۵
۱ مشارکت کننده
خرید شمشیر سامورایی

دیگر نوشتارها

سبد خرید

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش