
هوکوسای، هنرمندی که نبوغش سالها پیش مرزهای سرزمین مادریاش را پشت سر گذاشت و تا قلب اروپا سفر کرد، همچنان در هالهای از سوءتفاهم باقی مانده است. آثار او، با آنکه از نظر سبک، موضوع و حجم تولید بسیار متنوع و منحصربهفرد هستند، هنوز آنگونه که شایستهاند، درک نشدهاند. حتی در زادگاهش ژاپن نیز، با آنکه همواره نزد مردم عادی محبوبیت فراوانی داشته، هیچگاه مورد استقبال نهادهای آکادمیک و نخبگان فرهنگی به همان شدت قرار نگرفته است. مگر نه آنکه در دوران زندگیاش، او را بهسبب خلق آثار «عامیانه» مورد انتقاد قرار میدادند؟ با این حال، در همان زمان معدود هنرمندانی بودند که مانند او، اینچنین عمیق به امکانات فنی طراحی و شیوههای نگارگری پی برده باشند.
کدام هنرمند را سراغ داریم که بتواند همچون او با ناخنها، پا، یا حتی با دست چپ (اگر راستدست باشد) یا بهصورت وارونه طوری طراحی کند که نتیجه، گویی با مرسومترین و دقیقترین روشها ترسیم شده است؟ این درجه از مهارت، نبوغی منحصربهفرد میطلبد.
هوکوسای بیش از ۱۲۰ اثر را تصویرگری کرده است؛ یکی از آنها، به نام سویکوگادن، شامل نود جلد بود. او همچنین در تألیف حدود سی کتاب مشارکت داشت: کتابهای زرد، داستانهای عامهپسند، راهپیماییهای شرق و غرب، مناظری از مکانهای مشهور، کتابهای کاربردی برای طراحان و صنعتگران، زندگینامه بودا، ماجرای فتح کره، افسانهها، رمانها، زندگینامه قهرمانان زن و مرد، مجموعهای از اشعار سیوشش شاعر زن و صد شاعر دیگر، سرودهنامهها، آلبومهای گوناگون از پرندگان، گیاهان، طرحهای لباس نوین، کتابهایی درباره آموزش، اخلاق، حکایات، و طرحهای خیالی و طبیعی.

او هر موضوعی را آزمود و در همه آنها موفق بود. خستگیناپذیر، چندبُعدی و درخشان بود. طرح پشت طرح، مهر پشت مهر، انباشته میکرد و با دقتی مثالزدنی درباره هموطنانش، شغلها، علایق، زندگی مردم کوچه و بازار، مردمان کشتزارها و دریاها تحقیق میکرد.
هوکوسای درهای پنهان را گشود؛ پرده از زندگی زنان دربار و روسپیان ممتاز برداشت، با لباسهای ابریشمی و گرههای بزرگ کمربندهایشان که بر سینه و شکمشان خودنمایی میکرد. او حتی مخاطبانش را با موجودات و تجلیات وهمانگیز و وحشتآور ذهن پرتبوتاب خود به لرزه میانداخت.
برای درک هنر ملتی خاص و دوردست، صرف یادگیری زبانشان – آن هم نه همیشه بهصورت کامل – کافی نیست. باید به ژرفای روح آن ملت راه یافت، ذائقهها و علایقشان را لمس کرد. باید شاگردی فرمانبردار برای شناخت این جان و این ذوقها بود. چراکه اساس هنر، عشق است؛ وجد عمیقی که هنرمندان هنگام بیان وطن خود تجربه میکنند. آنان با شوری وافر آن را دوست دارند، به زیبایی و روشنیاش دل میبندند و میکوشند زندگیاش را با تمام وجود بازآفرینی کنند. هوکوسای، هنرمندی پرکار و مبتلا به این شور عاشقانه، نمایندهای برجسته از کسانی بود که بیوقفه خلق میکنند.
تولد یک هنرمند
هوکوسای در سال ۱۷۶۰ میلادی متولد شد؛ برخی منابع ماه تولد او را اکتبر یا نوامبر، و برخی دیگر مارس ذکر کردهاند. زادگاه او محله هونجو در شهر ادو (توکیوی کنونی) بود؛ منطقهای نزدیک به رودخانه سومیدا و در مجاورت حومه شهر، که نقاش پیوند عاطفی عمیقی با آن داشت. در مقطعی از زندگیاش، آثار خود را با امضای «دهقان اهل کاتسوشیکا» منتشر میکرد؛ کاتسوشیکا نام ناحیهای در خارج از شهر بود که محله هونجو در آن واقع شده است. بنا به وصیتنامهای که نوهاش، شیرای تاتی، از خود به جا گذاشت، هوکوسای سومین فرزند کاوامورا ایچیرویِمون بود؛ فردی که با نام هنری بونسِی شناخته میشد و احتمالاً در حرفهای تازه بهعنوان هنرمند فعالیت میکرد.
در حدود چهار سالگی، هوکوسای که نام کوچک او در آن زمان توکیتارو بود، توسط ناکاجیما ایسِه، طراح آیینه برای خاندان سلطنتی توکوگاوا، به فرزندخواندگی پذیرفته شد.
متن بیان هنری در فرهنگ شرق را اینجا بخوانید.

او از کودکی بهعنوان دستیار در کتابفروشی بزرگی در ادو مشغول به کار شد، اما وظایف خود را با بیمیلی و تنبلی انجام میداد و در نهایت از کار اخراج شد. با این حال، ورق زدن طولانیمدت کتابهای مصور و مشاهده تصاویر آنها، علاقه و شور فراوانی در وجود او برای طراحی پدید آورد. در حدود سالهای ۱۷۷۳ تا ۱۷۷۴، او برای یک چوببر کار میکرد و در سال ۱۷۷۵، با نام تتسورو، شش صفحه پایانی یکی از رمانهای سانچو را حکاکی کرد. به این ترتیب، حرفه چوبتراشی را آغاز کرد و تا هجدهسالگی در آن باقی ماند.
در سال ۱۷۷۸، هوکوسای که در آن زمان با نام تتسوزو شناخته میشد، حرفه چوبتراشی را کنار گذاشت. او دیگر نمیخواست تنها مفسر یا ترجمان استعداد دیگران باشد؛ در او شوقی برای خلق و نوآفرینی شکل گرفته بود. آرزویش این بود که به نقاشی بپردازد و آثاری اصیل و شخصی بیافریند. در هجدهسالگی وارد کارگاه کاتسوکاوا شونشو شد و استعداد نوپایش موجب شد که نام هنری «کاتسوکاوا شونرو» به او داده شود. در این دوره، نقاشیهایی از بازیگران تئاتر و صحنههای نمایشی به سبک تسوتسومی تورین خلق کرد و مجموعهای از طراحیهای تکبرگ با نام کیوکا سوریمونو تهیه کرد. استادش به او اجازه داد با این نام، آثاری با موضوع بازیگران تئاتر خلق و امضا کند؛ آثاری که از نظر قالب و ترکیب، پیرو سبک استادش شونشو بودند. در همین دوران بود که شونرو جوان، چهرهای از طراح بزرگی را به نمایش گذاشت که بعدها به «هوکوسای بزرگ» شهرت یافت. او با تلاش مداوم و کار بیوقفه، تا سال ۱۷۸۶ آثاری با امضای «کاتسوکاوا شونرو» یا صرفاً «شونرو» خلق کرد.
در سال ۱۷۸۹، این نقاش جوان که آن زمان بیستونه ساله بود، در شرایطی غیرعادی ناگزیر شد کارگاه کاتسوکاوا را ترک کند. در واقع، هوکوسای عادتی عجیب داشت: او پیوسته محل زندگی خود را تغییر میداد و هیچگاه بیش از یکی دو ماه در یک مکان ساکن نمیماند. ترک کارگاه هم به دنبال ماجرایی پیش آمد: هوکوسای پوستری برای یک فروشنده مهر طراحی کرده بود. فروشنده که بسیار از کار راضی بود، آن را قاب گرفت و در سردر مغازهاش نصب کرد. یکی از همکلاسیهای قدیمی هوکوسای که مدت بیشتری در کارگاه شونشو آموزش دیده بود، روزی از آنجا گذشت و چون اثر را ضعیف دانست، برای حفظ حیثیت کارگاه آن را پاره کرد. مشاجرهای بین این دو هنرمند در گرفت و در نهایت، هوکوسای کارگاه را ترک گفت و تصمیم گرفت تنها بر اساس الهام خود کار کند و از چارچوب مکاتب پیشین فاصله بگیرد.

در ژاپن، جایی که هنرمندان تقریباً به اندازه تعویض لباس، نام خود را تغییر میدهند، او نام کاتسوکاوا را کنار گذاشت و نام هنری «موگورا» بهمعنای «بوته» را برگزید؛ تا به مخاطب بفهماند که هنرمندی با این نام وابسته به هیچ کارگاهی نیست. با این رهایی از قید سبک کاتسوکاوا، آثار امضاشده با نام موگورا آزادی و نگرشی شخصیتر یافتند.
هوکوسای دوبار ازدواج کرد، اما نام هیچیک از همسرانش ثبت نشده است و معلوم نیست جداییاش از آنان بر اثر طلاق بوده یا مرگ. آنچه روشن است اینکه او از حدود پنجاهودو یا پنجاهوسه سالگی به بعد تنها زندگی میکرد. از همسر نخست خود صاحب یک پسر و دو دختر شد. پسرش، تومینوسوکه، حرفه طراحی آیینه را از خانواده ناکاجیما به ارث برد، اما زندگی بینظمی داشت و برای پدرش دردسرهای زیادی ایجاد کرد. دخترش اومیو با نقاشی به نام یاناگاوا شیگهنوبو ازدواج کرد، اما اندکی پس از طلاق و تولد پسرش از دنیا رفت؛ پسری که بعدها خود موجب رنجهای فراوانی برای هوکوسای شد. دختر دیگرش، اوتِتسو، نقاشی بااستعداد بود که در جوانی درگذشت.
از همسر دوم نیز هوکوسای صاحب یک پسر و دو دختر شد. پسر دومش، آکیتیرو، کارمند دولت توکوگاوا و شاعری با استعداد بود. او توسط کاسه ساکیجورو به فرزندخواندگی پذیرفته شد، آرامگاه هوکوسای را بنا نهاد و نام او را بر خود نهاد. نوه تاکیتیرو، به نام کاسه چوجیرو، از دوستان دوران مدرسه هایاشی، مجموعهدار بزرگ آثار هنری ژاپنی بود. دیگر دختران هوکوسای از همسر دوم، اونااو بود که در کودکی درگذشت، و اویِی، که با نقاشی به نام تومِی ازدواج کرد، اما پس از طلاق، تا پایان عمر با پدرش زندگی کرد. اویی خود هنرمندی توانا بود و کتاب آموزشی زنان به نام اونّا چوهُوکی را تصویرگری کرد؛ کتابی در باب آداب و رفتار اجتماعی برای زنان.
هوکوسای دو برادر بزرگتر و یک خواهر کوچکتر نیز داشت که همگی در کودکی درگذشتند.
چهره هنرمندی بیچهره
در آغاز فعالیت هنری، هوکوسای اغلب هم تصویرگر و هم نویسندهی رمانهایی بود که منتشر میکرد. نوشتههای او به دلیل مشاهدات دقیق و صمیمانهاش از زندگی مردم ژاپن، ارزش ادبی قابل توجهی دارند. حتی نخستین رمانش گاه به اشتباه به نویسندهی معروف، کیودِن، نسبت داده میشود. آثار ادبی او، علاوه بر این ویژگی، واجد خصوصیتی دیگر نیز هستند: روحیهی طنزپرداز و هجوآمیز هوکوسای موجب شد که در نوشتههایش به پارودی آثار نویسندگان معاصر، سبک نگارششان، شیوهی رفتاریشان و بهویژه انبوه وقایع و آشفتگی تاریخی رایج در ادبیات آن زمان بپردازد. این دوگانگی نقش — نویسنده و تصویرگر — تنها تا سال ۱۸۰۴ ادامه یافت؛ زمانی که هوکوسای تصمیم گرفت خود را بهطور کامل وقف نقاشی کند.
در دوران کانسی (۱۷۸۹–۱۸۰۰)، هوکوسای داستانها و رمانهای بسیاری برای زنان و کودکان نوشت و خودش نیز آنها را تصویرگری کرد. این آثار را با نام نویسندگی «توکیتارو-کاکا» و با نام هنری «گواکِیوجین-هوکوسای» امضا میکرد. با قلمموهایی که هم روح داشتند و هم دقت، او باعث شد که این آثار عامهپسند نزد عموم مردم شناخته شوند. افزون بر این، هوکوسای شاعر توانایی در قالب هایکو (نوعی شعر مردمی ژاپنی) نیز بود. چون زمان کافی برای آموزش تمام روشهای نقاشی خود به شاگردانش نداشت، آنها را بهصورت مجموعههایی حکاکی کرد که بعدها با استقبال فراوانی روبهرو شدند.

در دوران تِمپو (۱۸۳۰–۱۸۴۳)، هوکوسای شمار زیادی از نیشیکیاِهها (چاپهای رنگی) را منتشر کرد؛ آثاری شامل تصاویر عاشقانه یا اروتیک که با عنوان شونگا شناخته میشوند و بهواسطهی سایهپردازیهای تحسینبرانگیزشان شهرت یافتند. او این آثار را با نام مستعار «گوماتِی» امضا میکرد.
هوکوسای در نوعی نقاشی به نام کیوکوئه (نقاشی خیالی) نیز مهارتی خاص داشت؛ آثاری که با استفاده از اشیاء روزمره مانند فنجانهای اندازهگیری، تخممرغ یا بطریها، و فرو بردن آنها در مرکب هند خلق میشدند. او همچنین توانایی شگفتانگیزی در نقاشی با دست چپ یا حتی از پایین به بالا داشت. اما نقاشیهایی که با ناخنهایش میکشید، بهراستی حیرتآور بودند؛ بهطوریکه اگر کسی شاهد خلق اثر نبود، هرگز باور نمیکرد که آنها بدون استفاده از قلممو ترسیم شدهاند.
آثار او نهتنها تحسین هنرمندان معاصر را برمیانگیختند، بلکه بهدلیل نوآوری خاصشان، میان تودههای مردم نیز محبوبیت فراوانی یافتند. تولیدات او بهشدت مورد توجه خارجیها قرار گرفت و حتی در مقطعی، نقاشیها و چاپهای چوبیاش بهصورت صدها نسخه به خارج از ژاپن صادر میشد، تا اینکه ناگهان دولت توکوگاوا این صادرات را ممنوع کرد.
بزرگترین افتخار دوران زندگی هوکوسای این بود که آوازهاش تا دربار شوگونهای توکوگاوا نیز رسید و توانست بیرقیب، هنر خود را پیشکش شاهزادهای بزرگ کند. در یکی از روزها که شوگون در شهر ادو قدم میزد، هوکوسای به دربار دعوت شد تا نزد شاهزاده نقاشی کند. ابتدا رد پای یک خروس را با قلممو بر ورقهای عظیم ترسیم کرد؛ سپس، با افزودن لمسهای از رنگ نیلی به پاها، ناگهان تصویر را به منظرهای از رود تاتسوتا بدل کرد و آن را به شاهزادهی شگفتزده تقدیم نمود.
تغییر نام و امضای هنری در زندگی نقاشان ژاپنی امری رایج است؛ اما در مورد هوکوسای، این تغییرات بهمراتب بیش از هر هنرمند دیگری رخ داد و هر یک از این تغییرات، داستانی پشت خود داشت. در مقطعی، او حتی نام هنری «هوکوسای» را به یکی از شاگردانش، که صاحب رستورانی در منطقه یوشیوارا (منطقهای پر رفتوآمد با خانههای عمومی) بود، واگذار کرد. این شاگرد، در رستوران خود تابلوهایی به طول ۱۶ کن (حدود ۳۲ متر) نقاشی میکرد؛ و هر بار که هوکوسای تصمیم به تغییر نام و معرفی امضای تازهای میگرفت، این آثار بهمنزلهی آغاز رسمی آن تحول بودند.
متن معرفی نقاش: اوتاگاوا هیروشیگه را اینجا بخوانید.

هنر به منزله زندگی
آثار هوکوسای از نظر کمیت و تنوع، حیرتآور و گسترده بود؛ مجموعهای که بیتردید در بستر سنت نقاشی ژاپنی شکل گرفت، اما استاد بهخوبی توانست آن را به زبان شخصی و منحصر بهفرد خود بدل کند. نقاشی ژاپنی، در سنت خود، عمدتاً در سه قالب اصلی ارائه میشود: کاکِمونو یا ماکیمونو، بادبزن، و طراحی برای چاپهای چوبی که همچون طرحهای اولیه برای حکاکی بهنظر میرسند و استاد آنها را در ابعادی مناسب چاپ چوبی اجرا میکند. این طراحیها همواره با مرکب هند کشیده میشوند و نسخههای رنگی تنها بهصورت محدود و اختصاصی، برای خود نقاش یا دوستان نزدیکش چاپ میگردند.
کاکِمونوها آثاری در قطع بزرگ هستند که برای آویختن به دیوار ساخته میشوند؛ در مقابل، ماکیمونوها فرمت کوچکتری دارند و در دست قابل نگهداریاند. سوریمونوها نیز نسخههای لوکس و هنری مهرها یا چاپها بهشمار میآیند. تمام این آثار از طریق تکنیکهای چاپی پیچیدهای ساخته میشوند که در طول تاریخ چاپ ژاپنی بهتدریج شکل گرفته و کامل شدهاند؛ تکنیکهایی که توسط هنرمندان اوکیوئه (نقاشان دنیای فانی) بهزیبایی و در بالاترین سطح ظرافت بهکار گرفته شدهاند.
از میانه قرن هجدهم میلادی به بعد، تحولات تکنیکی امکان چاپ رنگی را نیز فراهم کرد. مجموعه آثار هوکوسای ترکیبی است از متون (نوشتهها و اشعار) و بهویژه خلقهای تصویری در قالبهای گوناگون: از کاکِمونو و ماکیمونو گرفته تا سوریمونو و تصویرگری برای کتابها و آلبومها، چه بهصورت چاپ سیاه و چه رنگی؛ که در میان آنها، کتابهای اروتیک یا شونگا از شناختهشدهترین آثار او محسوب میشوند.
آنچه آثار هوکوسای را جذاب و گاه شگفتانگیز میسازد، تنوع بسیار زیاد موضوعات اوست. بهعنوان نمونه، در مجموعهی ششم آثارش، در میان صحنههایی خشونتآمیز از جنگ، ناگهان بیننده با قصری جادویی بر فراز صخرهای مرتفع روبهرو میشود. رسیدن به این قصر از طریق پلها و پلکانهایی صورت میگیرد که در نهایت سرزندگی و زیبایی ترسیم شدهاند. در کنار این معماری خیالانگیز، برخی تصاویر کاملاً طبیعیاند؛ برای مثال، مردی که سر بر روی میز گذاشته و به خواب رفته است؛ و در خواب، رؤیایی از بهشت میبیند: جایی بر فراز قله کوه که گروهی از مردم به استقبال خورشید در حال طلوع رفتهاند، در حالیکه نسیم صبحگاهی، لباسها و موهایشان را به نرمی به حرکت درآورده است.
این تلفیق شگفتانگیز میان واقعیت و خیال، خشونت و آرامش، خلاقیت ساختاری و روانی در تصویرسازی، همان چیزی است که هوکوسای را به یکی از درخشانترین چهرههای تاریخ هنر ژاپن بدل کرده است.




















