
بوشیدو در لغت به معنای «راه یا طریقت جنگاور» است. این اصطلاح در دوره ی ادو (١٦٠٠ - ۱۸٦٨) در ژاپن رواج یافت و اشاره دارد به قانون اخلاقی طبقهی ساموراییِ حکومتگر. بوشیدو نهتنها روح رزمی و چیرهدستی در کاربرد سلاح است، بلکه وفاداری و سرسپردگی مطلق به مولا و امیر خود و نیز یک حس نیرومند افتخار شخصی و سرسپردگی به وظیفه و جگرآوری در فدا کردن جان خود در نبرد یا در آداب و آیین است.
اگرچه شکل کمالیافتهی بوشیدو به صورت یک نظام اخلاقی و کیش رزمی به طور حساب شده در قرن هفدهم و هجدهم پدید آمد، اما طبقهی جنگجو از زمان تأسیس شوگونسالاری کاماکورا به دست میناموتو نو یوریتومو در اواخر قرن دوازدهم به حیات سیاسی ژاپن چیرگی یافت. پیش از این زمان، یعنی از حدود قرن دهم که قدرت مرکزی امپراتور رو به فرسودگی میرفت دستههای جنگجو از طریق پیوندهای خویشی یا بستگیهای منطقهای یا وفاداری شدید شخصی به سرکردگانشان در ایالات به فعالیت پرداخته بودند. از این رو برای پی بردن به توسعهی بوشیدو در این قرنها، درک منش موجود اخلاقی جنگجویان، خصوصاً درک سرشت رابطهی میان خادمان جنگجو و مخدومان فئودالشان ضروری است.

جامعهی آغازین جنگجویان و بوشیدو
در گاهنگارهها و داستانهای پهلوانی (گونکی مونو) و سپاهیگری قرون وسطایی چون هوگن مونوگاتاری، و آزوما کاگامی و تای هیکی که ستایندهی پهلوانیهای جنگاوران قرون وسطا هستند، عباراتی چون «آداب کمانوران» و «آداب جنگاوران شرقی» مییابیم. این عبارات آشکارا میان دو گونه از آداب و هنر فرق میگذارد: یکی آداب آن دستههای جنگاور که بهخصوص از ناحیهی کانتو در شرق ژاپن بودند، و دیگری «آداب نجبای درباری»، و دستههای جنگجویان باختری مانند دودمان تایرا، که در تارهای جامعهی فرهیختهی کیوتو گرفتار شده بودند و این خود به زیان روح رزمی آنان بود. در قانوننامههای (کاکون) خانگی یا داخلیِ دستههای جنگاور قرون وسطا، معیارهای اخلاقی متمایزی برای ساموراییها آمده که در آن بر وفاداری مطلق و نیز آرزوی تا پای جان جنگیدن در میدان نبرد در راه مولا و مخدوم تأکید میشود. اما اگر این گزارشها را توصیفات کلامی کردار یا اخلاق واقعی عام سپاهیان قرون وسطایی بگیریم خالی از خطر نیست. سرشت این گونکیمونوها گرایش به این سو دارد که به پهلوانیها و دلیریها شکل آرمانی بدهد. کاکونها را مکرراً رهبران جنگآزمودهی پیر نوشتهاند، مخصوصاً به این قصد که جانشینان برگزیدهی خود را در چند و چون حفظ اقتدار و گرفتن بهترین بهره از پیروانشان راهنمایی کنند.
پیداست که کلید فهم اخلاق جنگجویی ژاپنی را در دورهی پیش از ادو میتوان در فهم شبکهی امیر و مخدوم قرون وسطایی یافت، که دربرگیرندهی عنایت امیر و خدمت خادم (سامورایی) است. از این رابطهی خادم و مخدوم چند تعبیر مختلف وجود دارد. واتسوجی تتسوروِ تاریخنگار استدلال میکند که هستهی اصلی رابطهی امیر - زمیندارِ قرون وسطایی یک رابطهی «ازخودگذشتگی کلی و بیقید و شرط پیرو بود از امیرش». در مقابل این دیدگاه ایدئالیستی دیدگاه ایهناگا سابورو (متولد ۱۹۱۳) را داریم که استدلال میکند این پیوند اساساً یک رابطهی اقتصادی و قراردادی بود: وفاداری پیرو فقط تا زمانی برقرار بود که الطاف امیر برقرار باشد. میان این دو نظر افراطی نظر کاوایی ماساهارو (متولد ۱۹۱۴) هست مبنی بر این پیشنهاد که چنین تعبیرهای ایدئالیستی و مادی کلیتر از آن است که پیچیدگیهای تاریخ تقریباً پانصدسالهی جنگاوری را توضیح دهد. تعبیر انعطافپذیرتر او این است که برخی از سپاهیان تقریباً بی هیچ قید و شرطی سرسپردهی مخدومان خود بودند، حال آن که دیگران تقریباً رابطه شان بیشتر قراردادی بود، و استحکام این پیوند در اوضاع و احوال مرسومِ شخصی و محلی و تاریخی متفاوت است. بنابراین نظر سپاهیان وابسته، خدمت و وفاداریشان را مطابق اخلاق سختگیر سپاهیانه و با اندک توجه به چشمداشتهای مادی ارائه میدادند. حال آن که سپاهیانی که مستقلتر بودند وفاداریشان را یا به برندهی مزایده عرضه میکردند یا به طور دلخواه به آن طرف معامله که پول بیشتری میداد. پس با توجه به پیش از دورهی ادو میتوان پیشنهاد کرد که اگرچه یک اخلاق متمایز بوشی بر اساس یک وفاداری مطلق در حال شکل گرفتن بود، اما بسیاری از سپاهیان فقط اطاعت مشروطشان را به مخدومان اسمیشان عرضه میکردند. آنها قویاً منافع شخصی خود را دنبال میکردند. بیثباتی الگوهای وفاداری بوشی هم علت و هم معلول پدیدهی «سرنگونی فرادستان به دست فرودستان» بود، که سیمای برجستهای از ژاپن در دوران قرون وسطا بود.
متن تعمقی در سپوکو را بخوانید.

بوشیدو در دورهی توکوگاوا
شاید آشکارترین تجلی ادبی روح جنگاوری یا سپاهیگری در دورهی انتقالی جنگ و اتحاد به رهبری تویوتومی هیدهیوشی و توکوگاوا ایهیاسو در اواخر قرن شانزدهم به دست میاموتو موساشی در کتابش گورین نو شو (در حدود ۱۶۴۳) یا پنج حلقه فراهم آمد. او استاد شمشیرزنی و رونین (سامورایی بیمخدوم) و سرسپردهی ذن و نقاش بود. این رسالهای است در باب استراتژی و هنر جنگ، جُنگی است ماندگار برای سپاهیان در یک عصر آشفته. این اثر با وصف روشنی از مفهوم وجودی بوشی آغاز میشود: «بارها گفتهاند که طریقت سپاهی مشتمل است بر قبول ثابتقدم مرگ. اما این هنر منحصر به سپاهیان نیست، چه رهروان و زنان و دهقانان نیز میتوانند دلیرانه و از روی حس وظیفه و یا شرم با مرگ رویارو شوند. فرق راستین بوشی در به کار بردن استراتژی نظامی است در غلبه بر مردان دیگر، خواه در نبرد تن به تن باشد و خواه در رویارویی گروهی، و بدین سان برای خود و امیرش کسب افتخار میکند.»
اما حتی در دورهی خود میاموتو موساشی هم شدیداً داشت از استقلال و ماجراجویی نظامی کم میشد، چون هیدهیوشی، ایهیاسو، و دایمیوهای دیگر و حکام ولایتها سیاستهایی آورده بودند مبنی بر خلع سلاح روستاییان و جدا کردن سپاهیان از زمین و نشاندن آنها در ارگها که اکثرشان آنجا با جیرهی برنجشان تبدیل به وظیفهخوار شده بودند. ساموراییها که از نظارت مستقیم بر زمین و کشاورزی بریده شده بودند، و در عصر بالا رفتن قیمتها به جیرههای ثابت تنزل پیدا کرده بودند، و با فرصتهای پیشرفت که از راه جنگ به دست میآمد، که این هم با سیاست انزوای ملی و صلح توکوگاوا محدود میشد، برای بقایشان روز به روز بیش از پیش به شوگونسالاری یا به حکومتهای ولایتی آنان وابسته میشدند. در نتیجه بیش از عصر پیشین جنگها مستعد فشارهایی برای ابراز وفاداری یکجانبه بودند. ساموراییها که در طی صلح طولانی توکوگاوا در بالاترین ردهی سلسله مراتب بودند، به تدریج از مردان جنگآزموده تبدیل میشدند به نخبگان حکومتگر، که بیشتر وقتشان یا به رتق و فتق امور املاکشان می گذشت، یا به اسباب تشریفاتی ملازمت متناوب سالانه در پایتخت شوگونی ادو (توکیو کنونی). با آن که نماد برتری سامورایی بستن دو شمشیر بود، نقش تازهی آنان به عنوان سپاهی-فرمانروا در قیاس آگاهانهی با نخبگان حکومتگر چینی، تقویت و تعریف میشد. این را رژیم توکوگاوا از آموزههای کنفوسیوسی و یکی شمردن فضایل فئودالی با فضایل چینی پذیرفته بود.

بوشیدو به عنوان نظام اخلاقی و کیش جنگاوری طبقهی «رام» سامورایی، بیشتر در اقلیم نسبتاً ثابت اجتماعی و عقلی ژاپن عصر توکوگاوا به بار نشست تا در زد و خورد عصر جنگها. چندان تعجبآور نیست که همسو با منش دوگانهی سامورایی دورهی ادو، بوشیدو هم منش دوگانهیی از خود نشان دهد. سنت آرمانیشدهی قرون وسطایی وفاداری مطلق و میل به مردن در راه مخدوم همچنان برقرار بود، اما حالا از اخلاق کنفوسیوسی پربار بود. شیواترین تجلی سنت بنیادی بومی در اثر کلاسیک بوشیدو به نام هاگاکوره (١٧١٦) نمودار شد که تفکرات یاماموتو تسونهتومو است که یک سامورایی از ولایت ساگا (استان کنونی ساگا) بود. تسونهتومو افسوس میخورد که چرا در آرزویش برای سپوکو یا خودکشی (هاراکیری) در مرگ سرورش ناکام ماند، که این رسمی بود معروف به جونشی. از این رو از توکوگاوا دلسرد شده بود، چرا که در پی نظم اجتماعی آن را غیر قانونی دانسته بود. بنمایهی اصلی هاگاکوره در این جمله خلاصه شده است: «بوشیدو طریقت مردن است.» این زیبا کردن مرگ فداکارانه - خواه «مرگ در زندگی» در راه خدمت دور از خودپرستی به مخدوم باشد و خواه سپوکو یا آیین مرگ تن به طریق شکمدری - که به عنوان تجلی نهایی مردانگی جلوه میکند، خیلی دور از آن میل به اظهار نفس و پیروزی است که در گورین نو شوِ موساشی بیان شده است. بنا بر هاگاکوره، آرمان سامورایی و جوهر بوشیدو در خدمت فداکارانه یا ازخودگذشتگی تجلی میکند: «چون به خدمت مخدوم درآید باید که او را بی هیچ پروای نفس خویش خدمت کند. خود اگر او را از در رانده باشند یا فرموده باشندش به سپوکو، باید که آن را خدمتی به خداوندگار خویش شمرد و باید، در هر جا که هست، از دل نگران سرنوشت سرای مولای خویش باشد. چنین باید باشد روح بنيادين سامورایی. تا آنجا که من میدانم، هرگز خیال بوداگی به سر نداشتم، که سزاوار آن نیستم، اما به تمامی آمادهام که هفت بار چون سامورایی زاده شوم تا روزبهی این ولایت را به کار آیم.»
سنت کنفوسیوسیشدهی بوشیدو را تاریخنگارانی چون ناراموتو تاتسويا (متولد ۱۹۱۳) و ساگارا تورو (متولد ۱۹۲۱)، شیدو یا طریقت شی دانستهاند. این معنا نخستین بار در نوشتههای یاماگا سوکو، دانشمند سامورایی و استراتژیست نظامی مشروحاً بیان شد. او بر این تأکید میکرد که سامورایی برای توجیه وجودش در جامعهی توکوگاوا که در آن نه میبایست میجنگید و نه در تولید سهمی داشته باشد، یک وظیفه پیشِ رو داشت که خود را وقف رهبری اخلاقی و سیاسی جامعه کند. آنان میبایست هم هواخواه هنرهای غیرنظامی و هم نظامی باشند که هر دو فضایل کنفوسیوسی و فئودالی را مجسم میکنند. و در عمل، طریقت هنر اخلاقی را در اعمال حکومت تحقق میبخشند: «پیشه سامورایی تفکر به منزلت خود در جامعه است، به جا آوردن خدمت وفادارانه به مخدوم خویش است، و عمق بخشیدن به وفاداری خویش است به بند و پیوندهایش با دوستان، و با ملاحظهی بجای مقام خویش است و بیش از همه وقف خویش است به وظیفهاش. اما انسان در زندگی خواه ناخواه درگیر تعهدات میان پدر و فرزند، برادر بزرگتر و کوچکتر و شوهر و همسر میشود. اگرچه اینها تعهدات بنیادی همه در روی زمین است، اما کشاورز و صنعتگر و بازرگان از پیشهی خود فراغتی ندارند، از این رو نمیتوانند همیشه همداستان با آن تعهدات عمل کنند و طریقت را به طور کامل نشان دهند. سامورایی از پیشهی کشاورز و صنعتگر و بازرگان چشم میپوشد و خود را محدود میکند به عملِ به این طریقت.»
این بوشیدو که آمیزهای بومی و کنفوسیوسی است، به بسیاری از رفتار اخلاقی و پژوهش عقلی طبقهی سامورایی در دورهی ادو نظم بخشید. آرمانهای بوشیدو در مدرسههای ولایتی و مدارس شمشیرزنی و نیز در بسیاری از نوشتههای آن عصر پراکنده شد. بوشیدو، چهل و هفت خادم پیشین آسانو ناگانوری را به گرفتن انتقام سرور مرده و خوارشدهشان برانگیخت. همچنین به مناظرهی در باب اقتدار فئودالی در برابر وفاداری که به دنبال این واقعه آمد، شکل بخشید و در رأی شوگونسالاری مبنی بر فرمان سپوکو برای این رونینها مؤثر بود. بوشیدو در میانهی قرن نوزدهم خمیرمایهیی بود برای اقدام نظامی ساموراییهای جوان از ولایات ساتسوما (استان کاگوشیمای کنونی) و چوشو (استان یاماگوچی کنونی) که با شعار «به امپراتور حرمت نهید، بیگانگان را بیرون برانید» بسیج شدند تا با اقتدار توکوگاوا به چالش برخیزند که این در بازگشت میجی (١٨٦٨) به اوج رسید. تأکید بر اقدام، اخلاص انگیزه، خدمت وفادارانه، و رهبری سیاسی و عقلی که ذاتی بوشیدو است در روشنگری این نکته یاری میکند که چرا طبقهی سامورایی توانست به عنوان یک نیروی محرک نهضتِ بازگشت خدمت کند و سپس به تخریب نظام فئودالی که خود در رأس آن بود، گام بردارد و سرانجام هم یک نقش مؤثر در مدرن کردن ژاپن بر عهده داشته باشد.

میراثِ بوشیدو
گرچه بازگشت میجی و برچیدن ساختار فئودالی توکوگاوا الغای طبقهی سامورایی را در بر داشت، اما این به معنای پایان بوشیدو به عنوان یک نیروی عاطفی وادارنده نیست. بوشیدو موقتاً در آغاز مدرن شدن و غربی شدن جوش و خروش میجی فرو رفت. اما از میانهی دههی ۱۸۸۰، و خصوصاً پس از جنگ چین و ژاپن (۱۸۹۴-۹۵) به عنوان یک آونگ فرهنگی در یک جهت آشکارتر ملی گرا آغاز به تاب خوردن کرد. برای نمونه اینواوئه تتسوجیروِ فیلسوف در پی آن بود که با برابر دانستن بوشیدو با میهنپرستی و سرسپردگی به امپراتور آن را در خدمت دولت میجی قرار دهد. اوچیمورا كانزو، مسیحی پرشور، بوشیدو را با وفاداری به مسیح یکی دانست: «من در میان فرزندانی که نسب سامورایی دارند کمترینام و در میان مریدان سرور ما عیسی مسیح یکی از کمترینهایم، اما من که در هر دوِ این قابلیتها یکی از کمترینها هستم، آن سامورایی که در خود کنونی من ساکن است از این که نادیده گرفته شود یا ناچیز شمرده شود رنج نخواهد برد. درست آنچه مرا به مثابهی پسر یک سامورایی سزاست احترام به خود و استقلال است. سزاست که من به مثابهی پسر یک سامورایی از هرگونه دغا و دغل و نامردی بیزار باشم. قانون بوشیدو کم از شریعت مسیحیت نیست که به ما میگوید عشق به زر ریشهی هر شری است.» در کتاب بوشیدو: روح ژاپن که اولین بار در سال ۱۹۰۰ به انگلیسی چاپ شد، نیتوبه اینازو دانشمند و مربی ژاپنی که مسیحی نیز بود، بوشیدو را جدا از افراطیترین جلوههای نظامیگرا، یعنی ضد نوگرایی و ضد مسیحی آن عرضه کرد؛ به صورت رسانهای که هر آنچه را که در سنت ژاپنی ستودهترین است برای خوانندگان غربی تعریف میکند، یعنی فضایلی چون ادب، سخاوت، شرف، وفاداری، و خویشتنداری. استدلال نیتوبه این بود که نفوذ بوشیدو، که او مدعی بود از طبقهی سپاهی گسترش یافته و تمام جامعهی ژاپنی را سرشار کرده هنوز در طاقت تن، شکیبایی و دلیری ژاپنیها زنده است. شاید تا حدی زیر تأثیر جان دوبارهی بوشیدو بود که ژنرال نوگی مارهسوکه قهرمان جنگ روس و ژاپن (۱۹۰۴-۵)، چون شنید که امپراتور درگذشته است در ۱۹۱۲ در نهایت وفاداری دست به سپوکو زد.
بوشیدوِ نیتوبه تأثیرگذار بود. این کتاب را بیگانگان پس از جنگ روس و ژاپن به طور گستردهیی میخواندند، چرا که در تعجب بودند که چگونه ژاپن کوچک امپراتوری تزاری روس را به زانو درآورده است. جنبههای رزمیتر بوشیدو بار دیگر در دههی نظامیگرای ۱۹۳۰ رواج یافت، و بسیاری از نظامیان جوان ژاپنی در راه به جبهه هاگاکوره یا بوشیدو نیتوبه را میخواندند. روث بندیکت در تلاشاش به توضیح روانشناسی ژاپنیها به غربیها در کتاب گل داوودی و شمشیر (۱۹۴۶) سخت با بنمایهی نیتوبه همراه است.

پس از جنگ جهانی دوم بوشیدو دوباره از چشمها افتاد. منتقدان بیگانه مثل لرد راسل لیورپول در اسواران بوشیدو (۱۹۵۸) بوشیدو را عرضهکنندهی تمام چیزهایی میدانست که در رفتار هنگام جنگ ژاپنیها پست و بیارزش بود. اغلب ژاپنیها نپذیرفتند که بوشیدو بخشی از تجهیز ایدئولوژیک میلیتاریستهای پیش از جنگ بود که ژاپن را به شکست و خواری کشاندند و نیز نپذیرفتند که بوشیدو با جامعهی دموکراتیک بعد از جنگ ناسازگار است.
آن ژاپنی که در پی آن بود بوشیدو را در جامعهی ژاپنی بعد از جنگ به گذشتهاش بازگرداند، میشیما یوکیوِ داستاننویس بود. برای میشیما، بوشیدو لب و جوهر بسیاری از آنچه را که مشخصاً ژاپنی بود بیان میکرد، و وسیلهی تضمین بازگشت به غرور ملی و ستردن تباهی جامعهی جدید ژاپنی از راه یک «بازسازی امپراتوری ژاپن» بود. میشیما مجذوب هاگاکوره و مفتون شمشیر و آیین مرگ بود. او هاگاکوره نیومون را نوشت. در داستان کوتاه یوکوکو و آثار بعدی به سپوکو شکوه بخشید. میشیما شکل سینمایی یوکوکو را کارگردانی کرد و خودش هم در آن نقش قهرمان فیلم را بازی کرد که ستوان ارتش است و بعد از یک کودتای نافرجام شکمدری میکند. اینها برای میشیما بازیهای تمرینی مرگ او بودند. در بیست و پنجم نوامبر ۱۹۷۰ میشیما و چهار تن از چریکهای خصوصی (تاته نوکایی) او به دفتر فرمانده نیروهای دفاع از خود در توکیو هجوم بردند. پس از آن که ژنرال را گروگان گرفتند، میشیما از همهی اعضای نیروهای دفاع از خود خواست که در یک اقدام نظامی به او بپیوندند. وقتی که فراخوان او نادیده گرفته شد، که انتظارش را داشت، او و ستواناش، موریتا ماساكاتسو، (۱۹۴۵-۷۰) به شیوهی بوشیدو خودکشی کردند. هیچ جنگجوی فئودال نمیتوانست دردناکتر از میشیما و یا با آن همه توجه به ریزهکاری آداب مرگ خود را بکشد.
متن چگونه یک سامورایی مدرن باشیم: راهِ جنگ را بخوانید.

در نهایت بوشیدو، بهعنوان «طریقت جنگاوری ساموراییها»، بیش از یک کد اخلاقی صرف، بلکه فلسفهای عمیق است که در بستر فرهنگ ژاپن رشد کرده و تأثیرات آن تا به امروز باقی مانده است. این آموزهها که در دوران ادو (۱۶۰۳–۱۸۶۸) به اوج خود رسیدند، بر ارزشهایی همچون وفاداری (忠義)، صداقت (誠)، شجاعت (勇) و احترام (礼) تأکید داشتند. ساموراییها با پیروی از بوشیدو، نهتنها مهارتهای جنگی خود را تقویت میکردند، بلکه روح و شخصیت خود را نیز پرورش میدادند.
پس از دوران فئودالی، با تغییرات اجتماعی و ظهور ژاپن مدرن، بوشیدو همچنان در مفاهیمی همچون انضباط فردی، تعهد به کار، و روحیه جمعگرایی باقی ماند. حتی در دوران معاصر، آموزههای آن را میتوان در اصول مدیریتی، ورزشهای رزمی مانند کندو و جودو، و روحیه خدمترسانی ژاپنی مشاهده کرد.
در نهایت، بوشیدو نهتنها یک آموزه تاریخی، بلکه میراثی فرهنگی است که فراتر از مرزهای ژاپن نیز تأثیر گذاشته است. امروزه این فلسفه همچنان الهامبخش بسیاری در زمینههای مختلف، از هنر و ادبیات تا مدیریت و زندگی روزمره است، و نشان میدهد که اصول آن فراتر از یک دوران خاص، درونیترین ارزشهای انسانی را انعکاس میدهد.
