
با آنکه ثروت بازرگانان در دورهی ادو چنان افزایش یافته بود که میتوانستند ساموراییها را وظیفهخوار خود سازند، باز در پایگاه اجتماعی هنوز در پایینترین رده بودند. بازرگانان کوشیدند تا رنجهای خود را با شور و سرور جشنهای همگانی و جشنوارههای فصلی و سرگرم شدن به نمایشهای هنری، فرهنگی، ادبیات و شعر، فراموش سازند، و میتوانستند هزینهی گران این سرگرمیهای نمایشی را بپردازند.
رایجترین تفریح در دورهی ادو یا توکوگاوا، تئاتر کابوکی بود. نمایشهای اخلاقی توجه و استقبال شوقآمیز مردم را در مییافت. مسابقههای کشتی سومو در این دوره آغاز شد. شعرهای طنزآمیز هایکو و تانکا در دورهی ادو رواج داشت. سفر زیارتی به «ایسه جینگو» (زیارتگاه شینتو در ایسه) که باور شینتو، روح الههی آفتاب در آنجا آرمیده است، از آرزوهای بزرگ و یکی از مطلوبترین رویدادهای زندگی مردم بود.
از هنرهای برجستهی این دوره چاپ تصویر با استفاده از لوح چوبی بود که به ژاپنی «اوکیوئه» (نقش و نگار جهان گذران) خوانده میشود. این هنر را، با آن که در میان عامهی مردم رواج داشت، چندان قدر دانسته نمیشد، اما آنچه از آثار آن باقی ماند، محبوب مشتاقان هنر و سرمایهی گنجینهداران نقاشی، به ویژه در غرب شد و نیز بر کار نقاشان فرانسوی تاثیر گذاشت. این آفرینش هنری، به صورت ساده و یکرنگ از قرن هفده آغاز شد و رو به کمال رفت و در قرن هجده به اوج شکوه و شکوفایی رسید و نقشهای دلانگیز و آمیزهای پر هنر و استادانه از رنگها جلوهگر شد. برای ساختن اوکیوئه، جدا از لوح اصلی نقش طرح و نمای تصویر، برای چاپ هر یک از رنگهای آن لوح چوبی جداگانهای کندهکاری میشود و این صفحهها را یک به یک، پس از آغشتن به رنگ، بر کاغذ میفشارند. گاهی تا 20 رنگ گوناگون در یک تصویر به کار میرود و هنر سازندهی اوکیوئه در این است که رنگها در هم نیامیزد. هنرمندان معروف اکثرا شمار محدودی از هر نقش، معمولا کمتر از یکصد تصویر، چاپ میکنند. این چاپها لطف و گیرایی خاصی دارند و نمونهی ظرافت و باریکبینی در فن چاپ دستی است و هنر و تردستی نقاش، کندهکار و استادکار چاپ را که هر سه کاری بینهایت ظریف انجام میدهند، نشان میدهد.
نقش و نمای چاپ چوبی یا نقش و نمای جهان گذران، بیشتر تصویر بازیگران مشهور خاصه در نمایشهای کابوکی، ساقیان و گیشاها، زنان زیبا، جلوههای زندگی و زیبایی شهر و روستا و منظرههای طبیعت است. از مجموعهها و نمونههای معروف چاپ چوبی سنتی، سی و شش منظرهی کوه فوجی ساختهی کاتسوشیگا هوکوسای و پنجاه و سه ایستگاه مسیر توکایدو اثر هیروشیگهی بزرگ است. به تازگی و به دنبال توجه هنرشناسان اروپایی به آثار شاراکو توشواسای که چهرهی هنرمندان نمایش کابوکی را در ساختههای اوکیوئه نقش کرده است، هنردوستان ژاپن به ارزش آثار او پی بردهاند. گفته میشود که شاراکو خود بازیگر نمایشهای کابوکی بوده و این تصاویر را که حال و هوایی یگانه و گیرا دارد، در سال 1794 از چهرهی همبازیهای خود ساخته است.
متن نقاشی ژاپنی: بخش چهارم را که مختص به نقاشی اوکیوئه است را بخوانید.

میانهی روزگار حکومت «چونایوشی»، شوگان پنجم، عصر فرهنگی مهمی بود که دورهی «گنروکو» (1704-1688) نام گرفته است. ویژگی این دوره در پدیدآمدن یک فرهنگ شهری و گونهی تازهای از هنر و ادبیات است که ناموران و آفرینندگان آن دیگر، مانند گذشته، اشراف و درباریان و روحانیان بودایی یا دایمیوهای قدرتمند نبودند، بلکه مردم شهری و ساموراییهای میراثدار فرهنگ و ادب شدند. آرامش سیاسی و اقتصاد متحول و رو به گسترش دورهی توکوگاوا در پیشرفت شهرها و تمدن شهری در این دوره موثر بود.
آیین چای در این دوره هر چه بیشتر رونق یافت و بر لطف هنری آن افزوده شد. کاتو شوایچی، ادیب و منتقد هنری معاصر ژاپن، تاریخ آیین چای را به سه دوره تقسیم کرده است: دورهی نخست از قرن پانزده تا قرن هفده انجامید و چهرههای برجستهی این هنر در آن روزگار استادان آیین چای بودند. دورهی دوم از قرن هفده تا قرن نوزده بود که چهرههای برجسته این هنر همه از بزرگان مملکت بودند و از دیوانسالاران، که برای تلطیف ذوق و احساس خود به آیین چای نیز میپرداختند. دورهی سوم آیین چای در سدهی بیستم فرا آمد که میراثداران این هنر، معلمان آیین چای هستند. در این مرحله، هنر فردی به هنر اجتماعی بدل شده و نیز این هنر بیشتر رنگ تجاری یافته است. هنرکدههای بسیار در کار آموزش آیین چای هستند و جدا از مادران که دخترانشان را به یاد گرفتن این هنر میفرستند، بنگاههای بزرگ اقتصادی برای زنان کارمند خود دورههای آموزش آداب و آیین چای ترتیب میدهند. در آیین چای نگرش زندگی به عنوان یک هنر، به همهی جنبههای آن گسترش مییابد. به عبارتی دیگر، هنر چای وجود نمییابد مگر آنکه شیفتگان آن زندگی و جلوههایش را سراسر چون یک هنر بنگرند.
متن چای ژاپنی؛ فرهنگ جاودان شرق را بخوانید.

هنر گلآرایی نیز در این دوره به سوی کمال رفت. گفتهاند که «سنمو» که مهمترین اصل گلآرایی، یعنی سه جزء داشتن آن، را نهاد، در این کار از فلسفهی کنفوسیوس، طریقت بودا و آیین ژاپنی شینتو الهام گرفته بود. در قرن پانزده، «ایکه نوبو جوکی» در کیوتو شیوهی تازهای از این هنر آورد که «سیکا» یا «ناگیری» (در میان آوردن) نام گرفت. این مکتب، اصل «تن-چی-جین» (آسمان، زمین و انسان) را دنبال کرد و، در شیوهی گلآرایی آن، بالاترین سطح نمودار آسمان، پایینترین حد کنایه از زمین و ردهی میانی نشانهی انسان است.
در آغاز قرن هفده استادان آیین چای شیوهی تازهای در هنر گلآرایی ژاپنی آوردند و گلها را با نمایی سادهتر و طبیعیتر آراستند. در پایان سدهی هجده، مکتبهای بسیاری پدید آمده بود. ساموراییها و اشراف خواهان شیوهی رسمی گلآرایی بودند و دیگر مردم شیوههای طبیعی را میپسندیدند. گلآرایی، هنر عام شد. در این دوره برای سرگرم کردن مردم، خاصه ساموراییها و بازرگانان شهری، تماشاخانهها و گرمابههای عمومی ساخته شد و سفرهای تفریحی و گردشی رایج گردید.

از برجستهترین چهرههای هنر و ادب دورهی گنروکو، نمایشنامهنویس معروف ژاپن «چیکاماتسو مونزائهمون» (1725-1653) بود که بسیاری نمایشنامههای دلانگیز و پرکشش و تکاندهنده برای «بونراکو» یا نمایش عروسکی و نیز کابوکی نوشت. زمینهی نمایشنامههای او دو گونه است: یکی از آنها که از رویدادهای تاریخی مایه گرفته، و دیگر نمایشهایی که به زندگی و ماجراهای روزگار خود پرداخته است. اما در همهی نوشتههای او، هیجان داستان و گیرایی نمایش از تعارض میان حس وفاداری به رسوم و اخلاقیات و تعهدات اجتماعی، احساس دل و انگیزههای درونی برمیآید. محبوبترین نمایشنامه برای کابوکی، نوشتهی چیکاماتسو، «چوشینگورا» (داستان چهل و هفت رونین) است، که از رویداد واقعی چهل و هفت سامورایی مایه گرفته است.
مشهورترین داستاننویس این دوره، «ایهارا سایکاکو» (93-1642) بود. زمینهی داستانهای او زندگی مردم طبقهی متوسط است، و مادیگرایی این زندگی و شوق و شوری که برای لذتجویی دارد با لطف و واقعبینی تصویر شده است. مردم داستانهای ایهارا بیشتر جوانهای تنآسان و هوسران، کاسبکاران نزار که جز شوق پول در سر ندارند، زنان سست و بی قید و بند، آدمهای ساده و نیز کاهنانیاند که «چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.» او وضع جامعه، خلق و خوی مردم و حالگردانیهای دل آدمی را با باریکنگری و چیرگی بسیار و به شیوهای زیبا و شاعرانه وصف کرده است. بر خلاف سایاکو، داستاننویس دیگری که در دورهی ادو میزیست، به روحیه و اخلاقیات طبقهی سامورایی پرداخت و کتابهای بسیار دربارهی منش و خصال سنتی رزمندگان نوشت.
متن آواره و مفهوم آن در زیباییشناسی ژاپنی را بخوانید.

چهرهی نامی دیگر در ادبیات این دوره، «ماتسوئو باشو» (94-1644) بود. باشو تخلص این شاعر است و او در شعر کوتاه و پراحساس ژاپنی، به نام «هایکو»، زبده و برجسته بود. بسیاری شاعران پس از وی شیوهی او را دنبال کردهاند اما به گرد پای او هم نرسیدهاند. شعر سنتی «تانکا» (که گاهی «واکا» هم خوانده میشود) و از قرن هشتم در ژاپن سروده میشد، کوتاه و مرکب از سی و یک هجا بود، بر خلاف هایکو که تنها هفده هجا داشت.
مغز سخن هایکو، در اصل، کلمه یا عبارتی است که یکی از فصلهای سال را وصف میکند و شاعر احساسی را در کنار آن بیان میدارد. هایکو یکی از تراشههای فرهنگ «ذن» بودایی است و احساس شاعرانهی آن از اشراق «ذن» الهام دارد.
قطعههای زیر نمونههایی از شعر هایکو، سرودهی باشو است:
در بیشه، به یاد چیزهایی که
از هم گسیختند و پراکندند -
وه که چکاوک چه میخواند
در سوز سکوت ناب -
فریاد ملخ
تا بن سنگها میرود.
علفهای تابستان -
از رویای رزمندگان دلیر،
همین بازمانده است.
این قطعهی سوم برای مردم هر روزگاری آموزنده است: باشو چون به میدان نبردی تاریخی رسید، احساس خود را از بیهودگی جنگ بیان کرد. جنگاوران هر دو سپاه پیروز و مغلوب، اینک از میان رفتهاند و در این آوردگاه جز علفهای تابستان نمانده است.
در قطعههای دیگری از باشو میخوانیم:
در این سکوت سرد -
فریاد زنجرهها
دل سنگ و کوه را هم میشکافد!
تاریکی پهنهی دریا را میپوشد
و آواز مرغابیها
رنگ سفید مات دارد.
دریایی خروشان در زیر
و در آسمان، راه شیری
تا جزیرهی سادو کشیده است.
خرچنگی خفته در گلدان
زیر مهتاب تابستان
دمی در رویا میشود.
راز توفیق و امتیاز خلاقیت هنری این سه ادیب نامدار ژاپن، چیکاماتسو، سایکاکو و باشو، در نوآوریشان بود. اینان در نمایشنامه، در داستان و در شعر گونههای تازهای آفریدند که از تجربهی زندگی و احساس مردم عادی شهر و روستا برآمده بود و بر دل آنان مینشست. تا این زمان شعر و ادب و هنر، همچون دیگر نعمات زندگی، بیشتر در انحصار اعیان و بزرگان حکومت و روحانیان بودایی بود.
این تحول از «کینای»، که سایکاکو و چیکاماتسو در آنجا روزگار میگذراندند، سر گرفت. اما باشو که در کیوتو به دنیا آمده بود، در سال 1672 زادگاهش را پشت سر گذاشت و همراه استادش که برای یاد دادن «هایکو» به شوگان به ادو فرا خوانده شده بود، رهسپار آنجا شد و سالها به سفر گذراند.
بیا تا به یوشینو برویم.
به دیدن گلها -
کلاهم کو؟
احساس باشو از سرنوشت خود و حال و هوای این روزگار سرگردانی و سفرهای دراز به ولایات غربی و شمالی، شعر او را آب و رنگ داد.
دریغا که از تو جدا میشوم
همچون نرمتنی که از صدفش -
من میروم، و پاییز نیز.
