ژاپن سرزمین افسانهها و اسطورهها و شاید از این نظر غنیترین سرزمین جهان است. هنر و ادبیات ژاپنی سرشار از افسانههای خدایان، ایزدان، قهرمانان و اساطیر است. این افسانهها همانند داستانهای ماندگار همچنان از طریق سنتی و سینه به سینه و به شکل آثار مکتوب تکرار میشوند و به همین دلیل است که ژاپن را سرزمین اسطورهها و فولکلور میدانند.
گوناگونی این داستانها پیوند عمیقی با تنوع شرایط جغرافیایی و اقلیمی ژاپن دارد. ژاپن سرزمین کوههای دارای قلل مرتفع و آتشفشان، آبشارها، دریاچهها، چشمههای آب گرم، زلزله، توفان و امواج بزرگ ناشی از جزر و مد و سرزمینی با رودهای خروشان و زلال و جنگلهای ژرف انبوه و سبز است؛ و درختان سرو ژاپنی، گیلاس ژاپنی، شکوفههای ساکورا و درختان افرای زرین و سرخ در خزان زیبایی این دیار را کامل میکنند.
تنوع و دگرگونی افسانهها و داستانهای ژاپنی از آیین شینتو نیز متأثر است. در آیین شینتو بسیاری از نمودهای طبیعت مثلاً یک آتشفشان، درخت هلو و جز آن یک انسان، روح یا کامی است. در این آیین بسیاری از درختان و حیوانات پیک خدایانند و نباتات و حیوانات در اساطیر و فولکلور ژاپن از نقش اساسی برخوردارند.
در افسانههای کودکان از قنات ماهی عظیمی یاد میشود که در ژرفای دریا در خواب بود. وقتی قنات ماهی آغازین بیدار شد از حرکت او جزر و مدی عظیم و دریایی طوفانی پدید آمد و جزایر ژاپن شکل گرفت.
ایزاناگی و ایزانامی
در روزگار کهن، دو خدا به نام ایزاناگی و ایزانامی هستی یافتند. ایزاناگی نر بود و به معنی مرد جذاب و ایزانامی ماده بود و به معنی زن جذاب. طبق روایات، این دو را برادر و خواهر میپندارند و هم بر این باورند که آنان با یکدیگر ازدواج کردند. آنان هنر عشق ورزیدن را از نظارهی عشقبازی دو دمجنبانک فرا گرفتند و هنوز دیدار این پرنده برای ژاپنیها یادآور نخستین نیاکان آنها است.
میگویند سرزمینها و نمودهای طبیعی بسیاری از ایزاناگی و ایزانامی زاده شدند که از این شمار است جزایر ژاپن، آبشارها، کوهها، درختان، گیاهان و باد. با زاده شدن باد آفرینش ژاپن کامل شد و هم او بود که با راندن مه تاریک، سیمای جزایر ژاپن را از پردهیی مهآلود بیرون آورد. داستان ازدواج ایزاناگی و ایزانامی گویای هستی یافتن پدیدههای طبیعت و روایت جدایی آنها گویای ناپایداری زندگانی و مرگ است.
بیشتر بخوانید: شعر ژاپن؛ تاریخ و تحولات هایکو و دیگر قالبهای شعری ژاپنی
آماتراسو، ایزدبانوی خورشید
بسیاری از اسطورهها شرح نمودهای طبیعت هستند. در اساطیر ژاپن خورشید و ماه برادر و خواهر ساکن سرزمین آسمانی هستند که به گونهای شگفتانگیز همانند ژاپن است. در این اسطورهها خورشید و ماه یکی پس از دیگری بر آسمان نمایان میشوند و پدیدآورندهی شب و روزند. ایزدبانوی خورشید آماتراسو نام دارد و دودمان امپراتوری ژاپن خود را از تبار او میدانند.
افسانهها میگویند که روزی آماتراسو به تلافی کارهای بدخواهانهی برادرش در غاری پنهان شد و همهی جهان در تاریکی فرو رفت. خدایان دیگر به چارهجویی پرداختند. آنها آینهیی بزرگ، از پولاد، ساختند و آینه را بر درختی رودرروی مدخل غار نهانگاه آماتراسو آویختند. بزمی بزرگ در برابر غار فراهم شد و خدایان به رقص و پایکوبی پرداختند. آماتراسو با شنیدن بانگ شادی و برای ارضای حس کنجکاوی سر از نهانگاه بیرون آورد و با نمایان شدن چهرهی او در آینه، جهان از تاریکی رهایی یافت. آینهی دستساز آهنگران آسمان نخستین آینهی جهان بود و چنین است که خاندان امپراتوری ژاپن آینه را یکی از نشانهای سلطنتی میدانند.
سوسانو، خدای طوفان
در تبیین نمودهای طبیعت، سوسانو علاوه بر خدایی طوفان، از نقشهای دیگری نیز برخوردار است. واژهی سوسانو به معنی خدای تندخو و بیپروا است. از رفتار نیک و بد سوسانو افسانههای بسیاری گفته شده که مشهورترین آنها کشتن اژدهای هشتسر است. میگویند در سرزمین ایزومو دودمانی بود که هفت دختر آنان را هفت سال و هر سال پس سالی دیگر اژدهایی هشتسر بلعیده بود و در هشتمین سال با بلعیدن هشتمین و آخرین دختر آن دودمان نابود شد.
سوسانو، خدای طوفان فرا رسید و با آگاهی از ماجرا و دیدار آخرین دختر آن دودمان، که ایزدبانویی کوچک بود، به او دل بست و به یاریاش شتافت. سوسانو هشت قدح ساکی یا عرق برنج ژاپنی، که به روایتی زهرآلود بود، بر سر اژدها نهاد و اژدها با نوشیدن ساکی مسموم شد. پس خدای توفان هشت سر اژدها را از تن جدا و با آخرین دختر آن دودمان ازدواج کرد و از آنان فرزندانی زاده شد که قهرمان دیگر اسطورههای ژاپنی است.
میگویند سوسانو در دُم اژدهای هشتسر شمشیری یافت و این شمشیری بود که آن را در طلب دوستی خواهر به آماتراسو تقدیم کرد و چنین است که شمشیر یکی از نشانهای امپراتوری ژاپن است.
درختان و خرسنگها
در ژاپن افسانهها و داستانهایی رواج دارد که به درختانی که هیأتی خاص یا زیبا دارند مربوط میشود. مثلا در افسانهیی دو درخت به هم پیچیده و زیبای کاج، دلدادگانی هستند که به هیئت درخت درآمدهاند. میگویند این دو عاشق جوان از روستای خویش آواره شدند و رفتند و رفتند تا شب فرا رسید. دختر و پسر بیمناک از بازگشت به روستا و شنیدن ملامت خویشان و دوستان تمام شب یکدیگر را در آغوش کشیدند و از عشق سخن گفتند. صبح فرا رسید و خویشان آن دو که در جستجوی دختر و پسر بودند دلدادگان را نیافتند، دختر و پسر به هیأت دو درخت زیبای کاج درآمدند، درختانی که یکدیگر را در آغوش کشیدهاند.
در ساحل ماتسورا صخرهای است که به خرسنگ سایو-هیمه مشهور است. این خرسنگ را همانند صخرههای مشابهی که شکلی عجیب دارند، افسانهی ویژهای است. میگویند سایو-هیمه زن مردی دیوانی بود که برای انجام کاری به چین رفت. همسر مرد، سایو-هیمه به هنگام وداع با شوهر در ساحل ایستاده بود. کشتی دور میشد و زن همچنان دستهایش را برای شوهر تکان میداد. و چنین بود که زن در ساحل به هیأت خرسنگ سایو-هیمه و تندیسی درآمد که دستش را به نشانهی وداع برافراشته است.
بیشتر بخوانید: طبیعت ژاپن؛ خواص طبیعت و فصلها در ژاپن
گیلاس و هلو
عشق و علاقهی مردم ژاپن به گلها و گیاهان بومی نیز خاستگاه افسانهها و اسطورههای ویژهای است. روزی کینتو فوجیوارا مشاور اعظم با اوجی وزیر از گلهای بهاری و خزانی سخن میگفتند. وزیر گفت بیشک گلهای گیلاس زیباترین گلهای بهاری و گلهای داوودی زیباترین گلهای خزان است. کینتو گفت: چگونه گل گیلاس را زیباترین گل بهار مینامید، گل هلو را فراموش کردهاید؟ گفتگو از زیبایی شکوفههای گیلاس و هلو به درازا انجامید. سرانجام که کینتو نمیخواست وزیر را آزردهخاطر سازد گفت: «شاید شکوفههای گیلاس زیباترین است اما هیچکس نمیتواند زیبایی شکوفههای سرخفام هلو را در یک بامداد برفی بهار فراموش کند.»
پاترینیا و میسکانتوس دو گیاهند که در باغهای ژاپنی غالباً نزدیک به هم میرویند و افسانهای پشت آنهاست. میگویند دختری که معشوق او را رها کرده بود خود را در رود غرق کرد. خویشان دختر جسد را از رود گرفتند و به خاک سپردند و چند روز بعد از گور او پاترینایی سر برآورد. پسر غمزده از آزردن دلدادهی خویش نیز چندی بعد خود را در همان رود غرق کرد. خویشان پسر جسد او را یافتند و در کنار گور دختر دفن کردند و چند روز بعد از گور او گیاهی سر برآورد که همانا میسکانتوس است.
در ژاپن پیچکی با برگهای کوچک در مناطق سنگلاخی میروید که تئیکا-کازوتا نام دارد. تئیکا شاعر سدهی سیزدهم میلادی و دلدادهی شاهدختی شاعر بود. شاهدخت مرد و او را در جوار دیری بودایی در ساگا مدفون کردند. میگویند تئیکا هر روز بر گور شاهدخت میرفت و میگریست و هم در آن حال خاک گور و پیچکهایی که از گور سر برآورده بود میبویید. از آن روزگار اینگونه از پیچکها تئیکا-کازوتا نام گرفت و برای ژاپنیها یادآور عشقی جاودانه است.
برخلاف گل گیلاس در فرهنگ و افسانههای ژاپنی خیزران نماد سرسختی، شهامت و خوشبختی است. خیزران قابل انعطاف است و در برابر باد خم میشود، اما نمیشکند. پرورش خیزران در ژاپن معمول و توجه به آن علاوه بر زیبایی آن به سبب مفهوم نمادینی است که در خیزران نهفته و استفاده از برگها و ساقهی آن در جشنها با چنین نمادی پیوند دارد. نشانهای کهن خانوادههای ژاپنی بیش از حیوانات ژاپنی از گلها و گیاهان بومی این سرزمین بود.
باغهای ژاپنی مشهور ژاپنی الگوی کوچکی است از همهی نمودها و زیباییهای طبیعت و بدین دلیل است که در این باغها برای آراستن باغ از مناظر طبیعی مختلف چون کوه، خرسنگهای بزرگ و کوچک، دره، زمینهای تراسبندیشده، آبشار و نهرهای روان بهره میجویند. از درخت ساکاکی هم بارها در کتابها و افسانههای ژاپنی یاد شده است. ساکاکی در آیین شینتو درخت مقدسی است که در روایات مختلف آن را از گونهی کلیرای ژاپنی توصیف کردهاند.
ایناری، خدای برنج
اینای خدای مزارع برنج را گاه به هیأت مردی ریشدار نشان میدهند، اما در جنسیت او تردید است و گاه او را ایزدبانو میدانند. ایناری را همچنین حامی شمشیرسازان میدانند.
خدای برنج هر بار از مأوای کوهستانی خود فرود میآید و هر خزان به کوهساران بازمیگردد و این اعتقاد ممکن است با باورهای کهن شینتو که کوهساران را جایگاه ارواح خدایان میداند پیوند داشته باشد.
هفت خدای نیکبختی
هفت خدای نیکبختی یا سعادت ژاپنی بسیار مشهور است. این هفت خدا عبارتند از: هوتهئی خدای بودایی که مشخصهی او شکمی برآمده و جامهیی است که در بالای شکم قرار میگیرد. این ویژگی برخلاف سرزمینهای دیگر نماد قناعت و خوشسیرتی و روح بزرگ است. هوتهئی از خدایانی است که با نیروی خرد به آرامش بودایی دست یافته است.
جوروجین خدای طول عمر که غالباً در تصاویر با درنا، لاکپشت و یا گوزنی نر همراه است و همهی این حیوانات به داشتن عمر طولانی مشهورند. این خدا ریشی سفید دارد و غالباً در دست او شاکو یعنی عصا یا چوبدستی مقدسی دیده میشود که طومار خرد جهان بدان آویخته است.
فوکوروکوجی خدای طول عمر و خردمندی و به هیأت انسانی دارای سر دراز و تنه و پاهای کوتاهتر از سر ترسیم میشود. او را پیامبر و فیلسوف چینی میدانند و چنین مینماید که خدایی کاملا ژاپنی نیست.
بیشامون در شمار خدایان ثروت چینی و در ژاپن از خدایان نیکبختی است. بیشامون را همیشه به هیأت انسانی زرهپوش که در یک دست نیزه و در دست دیگر او پاگودایی قرار دارد ترسیم میکنند. نیزه و پاگودای این خدا ترکیبی است از جنگاوری و دینداری.
دایکوکو خدای ثروت و پاسدار دهقانان و خدایی نیکخواه و شادمان است. در تصاویر این خدا غالباً دو عدل برنج بر دوش دارد و گاهی موشی را در این تصاویر میتوان که عدل برنج را سوراخ کرده و مشغول خوردن است و خدای بخشنده را بدان کاری نیست.
ابیسو از خدایان نیکبختی، سختکوشی و نماد کارگران شرافتمند است. ابیسو را حامی ماهیگیران و بازرگانان میدانند و مشخصهی او در تصاویر حمل چوب ماهیگیری و یک ماهی تای است.
بنتن تنها خدای نیکبختی زن و ایزدبانویی است که با دریا پیوند دارد و بسیاری از نیایشگاههای او در ساحل یا در جزایر برپا شدهاند. ساز موردعلاقهی این ایزدبانو، بیوا از سازهای زهی شبیه ماندولین، رفتارش ظریف و زنانه و مشخصهی او در تصاویر همراه بودن با اژدها یا سوار شدن بر این موجود افسانهای است.
بیشتر بخوانید: فرهنگ ژاپن؛ اصول و قواعد فرهنگی سرزمین ژاپن
تنگو
نزد مردم ژاپن تنگوها خدایانی کوچک و گاه ترسناکند و اعتقادات کهن نسبت بدین خدایان هنوز برجاست. میگویند تنگوها در مناطق کوهستانی و بیشهها مأوا دارند و چنین مینماید که بین تنگو و کاج و سرو ژاپنی نیز پیوندی وجود دارد. میگویند تنگو به هیأت نیمهانسان و نیمهپرنده، بالدار، دارای منقار یا بینی بلند، به رنگ سرخ و غالباً ردایی بر تن و کلاهی کوچک و سیاه بر سر دارد. تنگوها شیطان نیستند اما آزارگر و گاه انسان را یاری میکنند. شمشیربازانی ماهرند و در روایتی به یاری یوشیسونه میشتابند و مهارت خود در شمشیربازی را به اثبات میرسانند.
ئونی
در افسانهها و روایات ژاپنی سخن از موجودی به نام نوئی است. نوئی نزد مردم ژاپن ابلیسی است با جثهی غولآسا و به رنگ صورتی، سرخ، آبی یا خاکستری. در تصاویر ئونیها غالباً شاخدار، گاهی دارای سه چشم و یکی از مشخصههای آنها داشتن سه انگشت در دست و پا است. میگویند ئونی میتواند پرواز کند اما به ندرت از این توانایی خود استفاده میکند. این موجودات اسطورهای مضحک در افسانهها ظالم و بداندیش و هرزه و شهوتراناند.
کاپا
کاپا نزد مردم ژاپن از موجودات اسطورهای است که نسبت به ئونی از زیرکی بیشتری برخوردار است. میگویند کاپا دارای مهارتهای خاصی است و در شکستهبندی استخوان مهارت دارد. برخی کاپاها از اعقاب میمون و پیامبر رود خدا میدانند. میگویند کاپا شبیه میمون بدون مو و برخی از آنها در تصاویر چون ماهیان دارای فلس یا همانند لاکپشت به جای پوست لاک دارند. اندازهی آنان در حد جثهی بچهای ده ساله، رنگ آنان متمایل به سبز و در کاسهی سر آنان فرورفتگی وجود دارد که مشخصهی اصلی آنها است. میگویند اگر آب در فرورفتگی سر کاپا بریزد او بیدرنگ قدرت خود را از دست میدهد. آنان در رودها، تالابها یا دریاچهها زندگی میکنند و شبها به شکار میپردازند و خونآشامند. کاپاها خون موجودات را از طریق مقعد آنان میمکند و خون گاو، اسب و انسان را بسیار دوست دارند.
زن برفی
میگویند ارواح ماده کوهستان یاما-اوبا موجوداتی خبیث و خطرناکند. در داستانها، کسانی که توسط یاما-اوبا مورد حمله قرار میگیرند معمولاً مسافران و بازرگانان هستند، مانند گاوچرانان، اسبسواران، بشکهسازان و فروشندگان خردهریز، که اغلب در مسیرهای کوهستانی راه میروند و با افرادی در کوهها برخورد میکنند. بنابراین، تصور میشود که آنها کسانی بودهاند که چنین داستانهایی را منتشر کردهاند. یاما-اوبا بهصورت پیرزنی هیولاصفت ظاهر میشود که موهای بلند و نامرتبش طلایی و سفید است و کیمونویش کثیف و پاره است و گرایشهای آدمخواری دارد. در یک داستان، مادری که در حال سفر به روستای خود است، مجبور میشود در کلبهای کوهستانی زایمان کند، و در این کار یک پیرزن ظاهراً مهربان به او کمک میکند. اما وقتی خیلی دیر شده، متوجه میشود که این زن غریبه همان یاما-اوبا است که قصد دارد کینتارو، نوزاد بیدفاع را بخورد. در داستانی دیگر، یاما-اوبا به پرورش قهرمان یتیم، کینتارو، میپردازد که بعدها به جنگجوی مشهور، ساکاتا نو کینتوکی، تبدیل میشود. گفته میشود که یاما-اوبا دهانی در بالای سر خود دارد که زیر موهایش پنهان شده است. در یکی از داستانها، گفته شده که تنها نقطه ضعف او یک گل خاص است که روحش در آن قرار دارد.
دیگرریختی حیوانات
در برخی از افسانههای ژاپنی حیوانات به هیأت انسان درمیآیند: میگویند روباه، اژدها و کفتار از چنین توانایی برخوردارند. میگویند مردی شبی با دیدن دم روباهی که از زیر کیمونوی زن او بیرون زده بود دریافت که زنی که سالها است با او زندگی میکند روباه است.
نمونههای دیگرریختی حیوانات و به هیأت انسان درآمدن در افسانههای ژاپنی بسیار و این گونه از افسانهها دارای گونههای مختلفی است. میگویند اژدهایی به هیأت جوانی زیبا درآمد و به خواستگاری دختر ثروتمندی رفت. جوان به ظاهر از خانوادهای مرفه بود اما تا آن روز نه کسی او را دیده بود و نه از زادگاه و پدر و مادر او خبری داشت. سرانجام شبی ندیمهی دختر سوزنی را در لباس جوان فرو کرد و دختر و ندیمه به دنبال نخی که از لباس اژدها آویزان بود رفتند و به غاری در دامنهی کوهی رسیدند. جوان درون غار صداهایی هولناک و همراه با زاری درمیآورد. ندیمه و دختر به درون غار رفتند و با شگفتی دیدند که خبری از جوان نیست. سوزن در گلوی اژدها فرو رفته بود. دختر از غار گریخت. ندیمه از وحشت مرد و اژدها نیز جان داد.
داستان گربهی جزیرهی سادو هم در شمار افسانهی حیواناتی است که به هیأت انسان درمیآیند: میگویند در این جزیره زن و مردی پیر و فقیر میزیستند که از تهیه حیوان خاص قربانی آخر سال نیز عاجز بودند. زن و مرد از مال دنیا گربهای زیبا داشتند. گربه وقتی صاحبان خود را پیر و ناتوان دید به هیأت گیشایی درآمد و خود را ئوکیزا نامید. ئوکیزا به گیشایی روی آورد و با رقص و آواز و سرگرم کردن مسافران و مردمان محلی پولی فراهم آورد و زن و مرد را از فقر و تنگدستی رهایی بخشید. زورقبانی از این ماجرا آگاه شد و وسوسه شد این داستان را برای چند مسافر تعریف کند. هنوز قصهی خود را به پایان نبرده بود که ابری سیاه بر آسمان نمایان شد. گربهای غولآسا از درون ابر فرود آمد و زورقبان را ربود و از آن پس کسی زورقبان را ندید. در بازارهای سادو و شهرهای دیگر ژاپن مسافران عروسک کوکی زیبا و رقاصی را خریداری میکنند که ئوکیزا نام دارد و دیدار آن یادآور افسانهی گربهای است که گیشا شد.
بسیاری از موجودات اساطیری ژاپن به عنوان نمادهای اخلاقی یا هشدارهایی برای رفتارهای خاص عمل میکنند. برای مثال، داستانهای مربوط به یاما-اوبا، کیتسونه (روباههای اساطیری)، و تانکی (راسوهای جادویی) اغلب با درسهایی درباره اعتماد، فریب، و عدالت همراه هستند. موجودات اساطیری بهطور گسترده در هنرهای تجسمی، ادبیات، تئاتر، و حتی مانگا و انیمههای معاصر ژاپن حضور دارند. این موجودات الهامبخش هنرمندان بوده و بهعنوان نمادهای فرهنگی و هنری مورد استفاده قرار میگیرند.
بسیاری از موجودات اساطیری ژاپن نمایانگر عناصر طبیعت مانند کوهها، جنگلها، دریاها، و رودخانهها هستند. این امر نشاندهنده احترام عمیق ژاپنیها به طبیعت و ارتباط نزدیکی است که بین انسانها و محیط زیست در فرهنگ ژاپنی وجود دارد. این موجودات افسانهای بازتابدهندهی باورها، ترسها، آرزوها و تجربیات مردم ژاپن هستند و به شیوههای مختلف در زندگی روزمره و فرهنگی آنها حضور دارند.
کانال یوتیوب شمشیر بیگدلی را برای تماشای ویدیوهای جذاب سابسکرایب کنید: