از مهمترین سوالاتی که همواره دربارهی شمشیر و هر ابزار تیزِ دیگری مطرح میشود تیز بودن لبهی تیغهی آن است. پیش از اینکه پاسخی برای این سوال پیدا کنیم می بایست با موضوعات اساسی دیگری چون زاویهی لبه، سختی و پولیش آشنا شویم.
لبه خطیست که در محل به هم رسیدن دو سطح ایجاد می شود. تیز بودن این محل بستگی به زاویهی سطوح نسبت به یکدیگر، سختی فلز و طرز پولیش آنها دارد. در واقع این عوامل تفاوت میان تیزی شمشیر و چاقو را تعیین می کنند. برای مثال ابزاری چون تیغ، که برای برش مو استفاده می شود به دلیل هدفی که برای آن ساخته شده، دو سطح تقریبا موازی دارد و این امر موجب مقاومت و استحکام کمتر آن نیز می شود.
دربارهی چاقو موضوع مقداری متفاوت است. انواع بسیاری از چاقو با اهداف متفاوت در بازار ساخته میشوند، به همین علت شاهد چاقوهایی هستیم که هر کدام بسته به کاربردشان می توانند شکلِ تیزیِ خاص خود را داشته باشند. هر چه چاقو ضخیمتر باشد برای برخود با اجسام سختتر استفاده می شود در برابر آنها چاقوهای نازکی را شاهد هستیم که برای خرد کردن سبزیجات و... مناسبترند. از طرفی مقدار ضخامت تیغه نیز عامل مهمی برای اثرگذاری آن در برخورد با اجسام سخت است زیرا تیغهی ضخیم علاوه بر آنکه میتواند ضربهی محکمتری به جسم وارد کند، خود نیز دچار خمش نمیگردد. در این مطلب قصد داریم چنین عواملی را مورد بررسی قرار دهیم تا در نهایت درک صحیحتری از برش و برندگی داشته باشیم.
سختی
یکی از عوامل مهم تعیین کیفیت تیغه مقدار مناسب سختی آن است. سختی یا Hardness به مقاومت سطح فلز در برابر دفرم شدن گفته می شود. با انجام عملیات حرارتی مناسب روی فلزات می توان سختی آنها را به مقدار متناسب تغییر داد. البته ضروریست بدانیم که لزوما تیغههای سختتر کیفیت بالاتری ندارند و سختی تیغه میبایست با توجه به کاربرد آن تعیین شود زیرا هر قدر فلزی سختتر باشد، به همان اندازه شکننده نیز خواهد بود. از طرف دیگر مقدار سختی کمتر تیغه در برخورد با جسم سختتر موجب آسیب دیدن خود تیغه یا لبه و عدم برندگی خواهد شد. پس تیغه میبایست سختتر از اجسامی باشد که با آنها مواجه خواهد شد. با این تفاسیر تیغی که برای اصلاح مو استفاده می شود نیازمند سختی زیاد نخواهد بود و رعایت عواملی که بعدتر به آن اشاره خواهیم کرد برای عالی بودنِ آن کافی خواهند بود. در کنار این تیغهای کوچک با اهداف کوچک، تیغههای بلندتر و سختتر با اهداف دیگری قرار می گیرند. برای مثال چاقوی آشپزخانهای که برای خرد کردن سبزیجات استفاده می شود سختی بیشتری نسبت به تیغ دارد تا دچار خمش یا آسیبهای دیگر نشود. شمشیرها اما از آنجایی که با هدف بریدن زره یعنی فلز بسیار سخت دیگر ساخته میشوند، نیازمند سختی بالایی هستند و میبایست خود نیز کمترین آسیب را ببینند. از طرف دیگر نیز اگر سختی تیغه از حدی تجاوز کند، احتمال شکستن آن بیشتر خواهد شد. به همین علت نیز آهنگران ژاپنی همواره سلاحهای خود را تغییر می دادند: زیرا زرهها در حال تغییر بودند. در چنین شرایطی بهتر است سختیِ هر ابزاری با توجه به کاربرد آن تعیین شود. برای درک بهتر این موضوع میتوانیم شیشهها را مثال بزنیم. آنها سختی بسیار زیادی دارند و از همین جهت بسیار شکننده نیز هستند. آنها میتوانند برندهتر از فلزات باشند، منتهی در برخورد با جسم سخت به سادگی آسیب میبینند.
زاویهی سطوح
دیگر عامل مهم در کیفیت هر تیغهای زاویهی قرار گیری سطوح آن نسبت به یکدیگر است. البته باز هم نکتهی مهم داشتن زاویهی مناسب است و نه زیاد یا کم. ضخامت لبه، حاصل زاویهی قرار گیری دو سطح نسبت به یکدیگر است و هر چه این زاویه بیشتر باشد ضخامت لبه بیشتر خواهد بود. در این باره توجه به این نکته که ضخامت لبه و ضخامت تیغه دو مقدار مجزا از هماند ضروریست (به شکل زیر توجه کنید). ضخامت بیشتر لبه موجب کاهش توانایی آن در بریدن خواهد شد و تیغه برای بریدن نیازمند قدرت بیشتر در برخوردها می باشد. چنین تیغههایی دوام زیادی دارند و در ابزارهایی چون تبر شاهد چنین ضخامتی در نواحی بسیار نزدیک به لبه هستیم. تیغهایی که پیشتر به آنها اشاره شد ضخامت لبهی بسیار کمی دارند و زاویهی بین سطوح لبه از ١۵ درجه تجاوز نمیکند. چنین لبهای بسیار تیز و البته آسیب پذیر خواهد بود اما از آنجایی که میدانیم کاربرد این ابزار چیست، نگرانی بابت آسیب دیدن آن پیش نمیآید. چاقوهای آشپزخانه نیز بسته به کاربردشان (گوشت ٣٠ درجه- سبزیجات ۴٠ درجه) زوایای خاص خود را دارند. شمشیرها اما با توجه به کاربردی که دارند نیازمند ضخامت بالایی خواهند بود زیرا حریفشان همیشه پوشالی نیست! آهنگران ژاپنی در زمانهای متفاوت ضخامتهای متفاوتی برای لبهی سلاحهایشان انتخاب میکردند تا بتوانند از پس زره دشمن بر آیند. به طور کلی شمشیرهای ضخیمتر برای مبارزه با دشمنی که زره بر تن کرده بود مناسب بودند، در حالی که برای حمله های سریع به حریفی که کیمونو پوشیده بود شمشیرهای نازک و سبک عالی عمل می کردند.
دو عاملی که به آنها اشاره شد، میزان برندگی لبه را تعیین میکنند و مقدار آنها طوری در نظر گرفته میشود تا ابزار بتواند هدف خود را به خوبی انجام دهد. در کنار اینها میتوان به ضخامت تیغه، انحنای تیغه و نیز پولیش آن نیز اشاره کرد که تاثیر زیادی در عملکرد، استحکام و دوام تیغه دارند. برای مثال اگر ضخامت مناسبی برای چاقوی آشپزخانه در نظر گرفته شده باشد، این وسیله می تواند بدون نیاز به فشار اضافی سبزیجات را خرد کند (زیرا تیغهی ضخیم، جرمی بیشتر نیز خواهد داشت که خود موجب فشار اضافی بر سبزیجات می شود) در عین حال اگر ضخامت تیغهای کافی نباشد ممکن است از پس اشیای سخت برنیاید. بنابراین با توجه به کاربرد ابزار میتوان مقدار ضخامت آنها را نیز تعیین کرد. شمشیرهای ژاپنی هرگز برای انجام کارهای معمول استفاده نمی شدند، آنها می بایست بهترین عملکرد خود را در میادین مبارزه به نمایش می گذاشتند و در غیر اینصورت شکست می خوردند و مبارز نیز احتمالا کشته می شد و حتی ممکن بود سرزمین ژاپن به خطر بیافتد. بنابراین آهنگران ژاپنی تلاشی دائمی برای بهبود سلاح هایشان می کردند. آنها برای کاتاناها ضخامتی میان 6 تا 8 میلیمتر در نظر می گرفتند و عرض تیغه هایشان نیز چیزی حدود 3 تا 4 سانتی متر بود. از آنجایی که آنها انتظار داشتند مبارزه با تکان های بسیار همراه باشد، مقدار انحنای تیغه (سوری) را نیز حدود 2 سانتی متر در نظر می گرفتند. با این وضعیت کاتاناها تبدیل به سلاحهای مهیبی می شدند که مبارزه با آنها نیز آسان تر بود و نگرانی کمتری بابت آسیب دیدن شمشیر وجود داشت.
نکتهی دیگر، انحنای تیغهاست. تیغههای منحنی میتوانند برندهتر از تیغههای بدون انحنا باشند. در واقع اگر قرار بر آن باشد که تیغه به سطحی برخورد کند و روی آن کشیده شود، تیغهی منحنی عملکرد بهتری خواهد داشت، در حالی که تیغههای بدون انحنا برای پوست کندن یا ضربه زدن مناسبترند. نمونههای ابتدایی شمشیرهای ژاپنی (چوکوتوها) انحنا نداشتند زیرا علاوه بر عدم وجود دانش کافی در اینباره، زرههایشان نیز تکامل کافی نیافته بودند و شمشیرهای بدون انحنا برای مبارزه کافی به نظر می رسیدند. در آینده ژاپنیها تاچی ها را ساختند تا روی زره دشمن کشیده شود و آن را پاره کند.
نکتهی آخر دربارهی برندگی، پولیش صحیح لبهی تیغه است. در صورتی که این عمل به دقت انجام نشود، لبه به حد نهایی برندگی نخواهد رسید. عمل پولیشینگ پس از شارپنینگ یا تیز کردن انجام می شود و هدف آن زدودن ریزترین فلزات اضافی از سطوح مجاور لبه است. با انجام این عمل زاویه سطوح لبه در تمام نقاط تیغه نیز یکسان خواهند شد. در واقع عمل پولیشینگ برای دستیابی به حد نهایی تیز شدن هر فلزی ضروری ست. پولیشینگ به طور معمول توسط کاغذهای سنباده با درجه ی بالا (دانه های بسیار ریز) انجام می شود، اما روش سنتی آن استفاده از سنگ های نرم (Fine Stone) است. در طی این پروسه لبه تا حد نیاز ساییده می شود تا به برنده ترین حالت ممکن برسد. درباره ی چگونگی تیز کردن و پولیشینگ می توانید این مطلب را بخوانید.
سخن نهایی
با توجه به مطالبی که در بالا به آنها اشاره شد، تیز بودن موضوعی نیست که بتوان در یک یا دو جمله آن را خلاصه کرد. یک تکه کاغد می تواند به راحتی پوست شما را ببرد در حالی که هرگز توانایی بریدن چیزی دیگر را نخواهد داشت! در واقع فاکتورهای بسیاری برای تیز بودن یا قابلیت تیز شدن هر جسم وجود دارد که با توجه به کاربرد ابزاری که ساخته خواهد شد تعیین می شوند تا محصول نهایی بتواند علاوه بر برندگی و قدرت کافی، دوام مناسبی نیز داشته باشد.
اگرچه ابزارهایی مکانیکی زیادی برای اندازه گیری مقدار تیزی لبه در نقاط مختلف ساخته شده اند، اما ژاپنی ها ترجیح می دادند تیزی سلاح را توسط انجام تست برش (تامشیگیری) روی اشیای مختلف آزمایش کنند. در طی این پروسه استادی که نمی شد قدرت وی را به چالش کشید ضرباتی به اشیای مختلف وارد می کرد تا قدرت و برندگی شمشیر را بسنجد.
منابع: