مراقبه‌ی مبارز: بهینه‌سازی، گشادگی و توسعه

 

 

مراقبه

 

 

ورود به جهان مراقبه‌ی مبارز

 


مراقبه‌ی مبارز، پایه‌ای عصبی ایجاد می‌کند که در نهایت به آگاهی این اجازه را می‌دهد تا به فعالیت‌های روزانه‌ی زندگی شما نفوذ کند. درست به مانند یک سامورایی کهنه‌کار که حتی در میان هرج و مرج میدان نبرد، به وضوح از آرامشی شگرف برخوردار است، شما نیز می‌توانید با تمرینات روزمره به این آرامش عظیم در زندگی روزانه‌ی خود دست بیابید. 
برای به دست آوردن یک تصویر ذهنی از مراقبه‌ی جنگجو، سناریویی از میدان جنگ را تصور کنید که یک سامورایی در میان آن توسط دشمنان محاصره شده و آن‌ها قصد کشتن او را دارند. یک تازه‌کار در این موقعیت، در تلاشی مضطربانه برای دفاع از خویش، توجهش را از حریفی به حریفی دیگر می‌گرداند. او به زودی خسته شده و شکست را خواهد پذیرفت. یک مبارز کهنه‌کار اما توجه خویش را به شکل مساوی در تمام جهات پخش می‌کند؛ اما همچنان در حین برنامه‌ریزیِ تاکتیک‌های ذهنی خود، اضطراب را تجربه می‌کند. اگر حریفان او واقعاً ماهر باشند، افکار و اضطراب او ممکن است منجر به سقوطش شود. توجه یک استاد، همچون یک خبره و کهنه‌کار، به طور مساوی گسترش می‌یابد، اما او به مانند یک برکه‌ی ساکن آرام است. بدون فکر کردن به این که اعمال او ممکن است چه باشد، بدن او مطابق با الزامات لحظه اقدام درست و بجا را انجام می‌دهد.


ممکن است تعجب کنید که چگونه تجربه‌ی سامورایی‌ها به زندگی مدرن شما شباهت دارد. در حالت ایده‌آل، هیچ ارتش یا آدم‌کشی قصد حمله به شما یا شهر شما را ندارد. 
از یک جهت، ما انسان‌های مدرن، تفاوت چندانی با سامورایی‌ها نداریم. با زندگی پرمشغله‌مان، وقت نداریم تا ساعت‌ها از روز را صرف مراقبه کنیم. در عوض، ما به مراقبه‌ای نیاز داریم که با زندگی پر از فشار و شتابِ ما در هم آمیخته شود؛ همین لحظه، در همین جا که هستیم، به طوری که عمل کردن به آن از عمق آگاهی ما جاری شود. توانایی بیان از طریق عمق آگاهی‌مان، دقیقاً همان چیزی است که مراقبه‌ی مبارز به شما کمک می‌کند انجام دهید. 
توجه کنید که ما از حواس به عنوان دریچه‌ای به درون مراقبه استفاده خواهیم کرد، بنابراین در صورت از دست دادن هر یک از حواس پنج‌گانه‌ی اصلی، نگران نباشید، زیرا مغز ما آنچه را که غایب است یا وجود ندارد را جبران می‌کند. به عنوان مثال، اگر که ناشنوا هستید، در مرحله‌ای که ما به حس شنوایی توجه می‌کنیم، می‌توانید به سادگی به احساس گوش‌های خود توجه کنید. بنابراین شما در همان نقطه‌ای قرار می‌گیرید که هر انسانی با حواس پنج‌گانه‌ی کامل قرار دارد. 

 

زمان

 

به طور کلی، اولین تجربه‌ی شما به واسطه‌ی مراقبه‌ی مبارز، بین 15 تا 20 دقیقه به طول می‌انجامد. زمان در افراد متفاوت، دگرگون خواهد بود، زیرا احساس شما نسبت به مسیر و فرآیندی که در آن قرار دارید حیاتی است. پس از آن که با مراحل مراقبه احساس راحتی پیدا کردید و مراقبه‌ی مبارز را چندبار تجربه کردید، تنظیم یک تایمر برای مقدار زمانی که مراقبه می‌کنید خوشایند است؛ به شکلی که مجبور نباشید در حین جلسات اختصاصی تمرین مراقبه به زمان فکر کنید. 

 

موقعیت

 

تنها راحت باشید! دراز کشیدن را در ابتدا توصیه نمی‌کنیم، زیرا ممکن است خواب‌آلوده شوید و به خواب فرو روید. هنگامی که بدن شما، وابستگی بین مراقبه و خواب تشخیص دهد، هوشیاری در طول مراقبه‌ای کاری بس دشوار خواهد بود.

 

چشم‌ها 

 

چشمان شما برای تمرینات اولیه باز خواهد ماند. 

 

 

 

 

 

 

رَوَند 

 

مراقبه‌ی مبارز را با چند نفس واگال شروع کنید که به سرعت بدن و ذهن شما را آرام می‌کند. در اینجا خلاصه‌ای از فرآیند تنفس واگال را توضیح می‌دهیم: 
نفس کامل بکشید و از تنفس برای کشش ریه‌ها به گونه‌ای استفاده کنید که واقعاً احساسی خوب به شما دست دهد. می‌توانید از شکم، ستون فقرات، شانه‌ها و گردن برای تغییر تونالیته‌های فشار کششی استفاده کنید. به اعضای بدنتان احساسی فوق‌العاده را منتقل کنید. به آرامی بازدم کنید. این کار را تکرار کنید. برای مشاهده‌ی ویدیویی تنفس واگال از اینترنت بهره بگیرید. 
هنگامی که بدن و ذهن شما آرام و زلال شد، به مرحله‌ی بعدی مراقبه بروید. 
مستقیم به جلو نگاه کنید و تمام میدان دید مقابلتان را در نظر آورید، گویا که می‌خواهید تمرینی برای مشاهده‌ی محیط انجام دهید. اگر در خارج شدن از تمرکز مشکل دارید، می‌توانید از بازوهای دراز شده‌ی خود برای پیدا کردن لبه‌ی خارجی دید محیطی و یافتن چشم‌انداز استفاده کنید. راه پیدا کردن لبه‌ی دید محیطی این است که مستقیم به روبرو خیره شوید و بدون حرکت چشمان خود، دستان خود را مستقیماً به طرفین خود دراز کنید. دست‌ها را به اندازه‌ای به عقب ببرید که قابل تشخیص نباشند، سپس شروع به تکان دادن انگشتان خود کنید. به آرامی دست‌ها را به سمت جلو حرکت دهید تا زمانی که عمل تکان دادن انگشت‌هایتان، به سختی در میدان دید محیطی شما باشد. اکنون، در حالی که انگشتان تکان‌داده‌شده‌تان را در لبه میدان دید محیطی نگه داشته‌اید، آن‌ها را به صورت مدور در جهت عقربه‌های ساعت حرکت دهید تا کل لبه‌ی بیرونی میدان محیطی خود را پیدا کنید. 
چیزی که متوجه خواهید شد این است که لبه‌ی دید محیطی ما به صورت عمودی باریک است و تقریباً 90 درجه زاویه دارد، و به صورت افقی باز و فراخ است و حدوداً زاویه‌ای 180 درچه را تشکیل می‌دهد. هنگامی که لبه‌ی دید محیطی را کاملاً پیدا کردید، به بازوهای خود استراح دهید. 
ما در طول این مراقبه، قصد ایجاد فشار را نداریم، بنابراین مطمئن شوید که در این چند دقیقه‌ای به چشمانتان استراحت می‌دهید تا به این مراحل عادت کنید. همچنین اجازه دهید که قبل از رفتن به مراحل آتی، ادراک شما گشوده و باز باشد. هنگامی که به آگاهی کافی از میدان دید محیطی رسیدید و ذهن شما آرام شد، به مرحله‌ی بعدی بروید. 
اجازه دهید که تمام صداها، بدون تمرکز بر آن‌ها و بدون تلاشی ویژه برای شناسایی جزئیات آن‌ها، در بدن شما جاری شود تا از کل میدان شنیداری که در آن قرار دارید آگاه شوید. اگر تعصبات، تعلقات و تنفرات خود را کنار بگذاریم، متوجه می‌شویم که می‌توانیم این مراقبه را حتی در فضایی پر از سر و صدا انجام دهیم، زیرا تمام صداها قابل قبول خواهند بود. گفته‌ها بر این است که برای محافظت از گوش‌های خود، همیشه عاقلانه است که از قرار دادن آن‌ها در معرض صداهای بسیار بلند خودداری کنید. چند دقیقه را صرف تمرکز و تعقل بر جنب و جوش صداهای دور و نزدیک کنید. هنگامی که توانستید به آرامشی در آگاهی از شنوایی‌تان دست پیدا کنید، به مرحله‌ی بعدی بروید. 
از حس بویایی و احساس عبور هوا از طریق سوراخ‌های بینی به داخل ریه‌هایتان آگاه شوید. اگرچه ممکن است متوجه رایحه‌ی مکانی که در آن هستید، بوی بدن خود و عطر غذایی که در طول روز خورده‌اید شوید، سعی نکنید آن‌ها را شناسایی کنید. تنها بر آهنگ ناخوشایند بوها تمرکز کنید، بدون این که اجازه دهید که حواس شما توسط بوهای خاص در اطرافتان پرت شود. اگر  در تشخیص یک بو در اطرافتان دچار مشکل شدید، نگران نباشید، زیرا توجه و ردیابی بوهای خاص هدف ما نیست. در عوض، بدون توجه به جزئیات دردسرساز، احساسات خود را به طریقی بی طرف و بدون هیچ سویه‌ای باز و رها کنید. آرام باشید و از موقعیتی که در آن هستید لذت ببرید. 
آگاهی خود را به سمت حس چشایی و احساسی که درون دهان جاری است، هدایت کنید. ممکن است که طعم برخی از چیزهایی که در طول روز خورده یا آشامیده‌اید را به یاد بیاورید، اما علاقه‌ای به شناسایی و ردگیری دوباره‌ی این طعم‌یادها نداشته باشید. فقط از کاوش و تدقیق در حسی عمومی چشایی و احساسات دهانی همچون گرما، رطوبت، سختی، نرمی و دیگر چیزها لذت ببرید. دست یازیدن به تعادلی بین آرامش و جنب و جوش چیزها در پیرامونتان حیاتی و ضروری است. قبل از رفتن به مرحله‌ی بعد، یعنی آگاهی بدنی، چند دقیقه به خود فرصت بدهید تا به حس چشایی عادت کنید. در این مرحله، کار شما مداقه در حس چشایی چیزهاست. 


از کل سطح بدن خود، و همچنین احساسات درونی بدن خود آگاه شوید؛ به گونه‌ای که انگار برای اولین بار در زندگی خویش چنین حسی را تجربه می‌کنید. ممکن است در برخی از نقاط بدنتان، احساس ناراحتی یا درد داشته باشید، یا چه بسا بدنتان زخم خورده و آسیب دیده است؛ اجازه ندهید ذهن شما بر این نقاط تمرکز کند. در عوض، اجازه دهید که آگاهی به طور همزمان بدن شما را مورد لطف خود قرار دهد و آن را زینت بخشد. کمی به خود فرصت دهید تا در آگاهی کامل از بدن استراحت کنید. کار شما در این مرحله، شناخت و شناسایی احساساتی است که در بدن شما روان است. 
در نهایت، اجازه دهید که احساس مراقبه‌ی شما، فراتر از بدن حرکت کند و در فضای اطراف به شکلی کروی پراکنده شود. شما می‌توانید آن را به گونه‌ای تصور کنید که انگار جوهر وجودی شما، برای احساس کردن فضایی فراتر از محدودیت‌های بدن، آزاد و رها گشته است. انگار که هسته‌ی درونی شما می‌خواهد خود را در فضا پراکنده و از این طریق به رهایی دست یابد. 


بسیاری از افراد در این مرحله وسوسه می‌شوند که با ایجاد فشار بسیار بر ناخودآگاه خود و تحت فشار قرار دادن آگاهی که از آن بی‌اطلاعیم، خود را همچون یک بادکنک منفجر کنند؛ اما این رویکرد با هدف ما برای دست پیدا کردن به آگاهی آرام و ساکنی که می‌تواند به ما در زندگی روزمره یاری برساند، مغایرت دارد. این فرآیند به جای آن که اراده‌ی شما را تحت فشار قرار دهد و شما را ارادی کند، باید لذت‌بخش و رهایی‌بخش باشد. 
اگر در یک اتاق قرار دارید، احساس شما به صورت ناخودآگاه و بر اساس عادت، بر روی سطوح متوقف می‌شود. از آنجایی که قصد و غرض می‌تواند خود را از سطوح برهاند و فراتر از آن در فضا گسترش پیدا کند، تمایل به این احساس که بر روی سطوح متوقف شویم، یک میل محدودکننده و انحصارطلبانه است. هیچ دلیل روشنی برای پذیرفتن و باور کردن این عقیده وجود ندارد که سطوح بر نیت‌های ما قدرت دارند و بر آن‌ها فائق گشته‌اند. بنابراین، اجازه دهید تا احساسات، مقصودات و امیال شما فراتر از دیوارهای محدود، سقف و کف جریان یابد و در فضا روان شود.  
 

 

 

 

 

 

برخاستن از موقعیت مراقبه‌ی مبارز

 

 

هدف از مراقبه‌ی مبارز، بی‌تحرک بودن آن نیست، اگرچه قطعاً می‌توان از آن در جهت مراقبه‌ای عمیق و کم تحرک استفاده کرد. در نهایت، هدف این است که آگاهی زمینه‌ای خود را در زندگی روزمره‌ی فعال خود بگنجانیم. مراقب باشید که از جا برخاستن یا روی پا ایستادن را با پایان مراقبه اشتباه نگیرید، همان طور که در بسیاری از سنت‌های مراقبه‌ی دیگر نیز چنین است. در عوض، ما می‌خواهیم آگاهی خود از فضایی پر جنب و جوش در پیرامونمان را در حالتی که ایستاده هستیم، در حالتی که راه می‌رویم و مشغول به گذران زندگی روزمره‌ی خویش هستیم، حفظ کنیم. 
به طور کلی، تمرین مراقبه‌ی مبارز، فشار خون ما را آنقدری کاهش نمی‌دهد که در تلاش برای ایستادن، نگران غش کردن و فرو افتادن باشیم. فقط برای حفظ ایمنی، عاقلانه است که قبل از ایستادن کمی فشار خون خود را بالا ببرید. ما می‌توانیم از این اقدام احتیاطی به عنوان فرصت و تمرینی برای ماندن در حالت مراقبه در حین بالا بردن فشار خون خود استفاده کنیم. 
راه حل این است که در هنگام انجام دادن حرکاتی که به منظور بالا بردن فشار خون شما انجام می‌شود، از نظر کروی آگاه باشید. ما می‌توانیم از ایده‌ی پنجره‌های روی صفحه‌ی کامپیوتر شما به عنوان یک قیاس خوب برای کاری که می‌خواهیم انجام دهیم استفاده کنیم. با کامپیوتر خود می‌توانید یک پنجره در پیش زمینه و پنجره‌ای دیگر در پس زمینه قرار دهید. به شکلی مشابه، ما آگاهی فضامحور خود را در پیش زمینه نگه می‌داریم، در حالی که اجازه می‌دهیم حرکت مهیج و پر جنب و جوش در پس زمینه‌ی آگاهی‌مان قرار بگیرد. بدین ترتیب، حرکت در مراقبه‌ی شما گنجانده می‌شود و شما را از احوالات آن خارج نمی‌کند. وزن بدن خود را به چپ و راست، جلو و عقب ببرید و انگشتان و پنجه‌های پای خود را نیز کمی تکان دهید. انجام این حرکات برای بالا بردن فشار خون شما به سطوح ایمن، قبل از این که به حالت ایستاده برسید، کافی و مطلوب است. 
اکنون که بیدار هستید، مشاهده کنید که تا چه مدت می‌توانید آگاهی فضامحور خویش را در طول روز حفظ کنید. 
 

 

خلاصه‌ای از مراقبه‌ی مبارز 

 

 

. چند بار نفس واگال بکشید تا بدن و ذهن شما به آرامش دست یابد. 
2. به کل میدان بصری که در مقابل چشمانتان است توجه کنید. 
3. به تمام صداهای دور و نزدیک توجه نشان دهید. 
4. به حس بویایی و احساساتی که در مسیرهای تنفسی دارید دقت کنید. 
5. به حس چشایی و احساسات دهانی خود توجه کنید. 
6. به تمام احساسی که در بدن شما جاری است فکر کنید. 
7. احساس خود را به صورت کروی، فراتر از بدن، به فراسوی پیرامونتان گسترش دهید. 
8. با توجه به آگاهی فضامحور در درجه‌ی اول، به پا خیزید، انگشتان دست و پا را حرکت دهید، به چپ و راست خم شوید تا مطمئن باشید که فشار خون شما قبل از ایستادن به سطح ایمنی مناسب رسیده باشد. در آگاهی کامل بایستید. 
 

 

 

 

 

پالایش فرآیند 

 

 

اگر آگاه باشیم که تحت تأثیر فرآیند حسی مراقبه‌ی جنگجو قرار داریم، ممکن است کمی بیش از حد به حواس خود فشار بیاوریم. شایع‌ترین فشار موجود، مربوط به چشم‌ها است، زمانی که به شکلی ناخودآگاه چشم‎ها در تلاش برای دست یافتن به میدان دید محیطی برمی‌آیند. راه حل درست این است که چشم‌های خود را نرم کنید و به آنها اجازه دهید که میدان محیطی را بدون فشار پیدا کنند. در حالی که چشم‌هایتان را آرام کنید، ایده‌ی خوبی است که شانه‌هایتان را شل کرده و به آن استراحت بدهید، مکانی که به شکلی معمول، تنش‌های ناخودآگاه خود را در آن ذخیره می‌کنیم. 
راه متداول دیگری که در طول این مراقبه به بدن ما فشار می‌آورد، زمانی است که سعی می‌کنیم تمام حواس خود را به شکل همزمان نگه داریم. برای حل این مشکل، همانطور که از بینایی به صدا و بویایی و چشایی و غیره حرکت می‌کنیم، فقط استراحت کنید و اعتماد کنید که حواس قبلی، ما را در صورت لزوم، بدون تلاش ویژه‌ای برای توجه به تمام حواس، به طور همزمان آگاه خواهند کرد. 
در برخی موارد، حواستان بدون تلاشی خاص شروع به اطلاع‌رسانی به شما می‌کند. اولین بار وقتی رو چمن پارکی در ژاپن به خواب رفته بودم، متوجه این اثر شدم. یک روز زیبای گرم بهاری بود و من تا آنجا که می‌شد احساسی دنج و راحت داشتم. من در حین مراقبه به خواب فرو رفتم تا با یک هشدار درونی قدرتمند بیدار شوم، زیرا احساس کردم فشار شومی بر پشت من سنگینی می‌کند. ناگهان همچون یک شلیک از خواب پریدم و سرم را چرخاندم تا به سنگینی که بر پشتم فشار می‌آورد خیره شوم. بی شک یک مرد عجیب و غریب آنجا بود که درست پشت سر من راه می‌رفت و دقیقاً خیره شده بود به من. 
با توجه به جایی که من دراز کشیده بودم و آهنگ زمین، رویکرد او به وضوح تهاجم آگاهانه به فضای من بود، زیرا من از مسیر پیاده‌روی بسیار دور بودم، اما به روشنی در میدان دید آن قرار داشتم. من نمی‌دانم قصد او دقیقاً چه بوده، اما شک دارم که مقصود خوبی در آن بوده باشد. 
به محض تماس چشمانمان با یکدیگر، ناگهان برگشت و دور شد. من تعجب کردم که چگونه می‌دانستم کسی من را با نگاه خود تعقیب می‌کند، در حالی که من به خواب فرو رفته بودم و واقعاً چیزی را نمی‌شنیدم. تمدد اعصاب به من اجازه داد و مرا یاری کرد تا از حملات احتمالی رهایی پیدا کنم. با گذشت زمان، به مراقبه و حواس خود اعتماد خواهید کرد تا در صورت لزوم به شما اطلاعات کافی دهند. اعتماد کاربردی با تمرین و تجربه‌ی زیاد به دست خواهد آمد. اجازه دهید تا در این نقطه، فرآیند مراقبه‌ی خود را با اعتماد و اطمینان تمرین کنیم. 
 

 

 

افکار نهایی درباره‌ی مراقبه‌ی مبارز 

 

 

همانطور که پیش از این اشاره کردیم، مراقبه کردن بسیاری از مزایای سلامتِ جسمی و روانی را برای ما تدارک می‌بیند. با تمرین منظم تمارین مراقبه‌ی مبارز، تعدادی از این مزایای قدرتمند را کشف خواهید کرد. 
مراقبه‌ی منظم می‌تواند احساس وسعت فزاینده‌ای ایجاد کند، که به نظر می‌رسد از نظر روانی، مراقبه‌کنندگان را روی آب نگه می‌دارد و ذهن آنها را شناور می‌سازد. همچنین آنها را نسبت به عوامل استرس‌زا و آنچه قبلاً به عنوان حملات شخصی درک می‌کردیم، کمتر واکنشی می‌کند. تمرین مراقبه همچنین به مراقبه کننده کمک می‌کند تا خود را به روشی غیرشخصی ببیند، که به عینیت و بینشی فوق‌العاده می‌انجامد و می‌تواند ما را از الگوهای احساسی ناسالم رهایی بخشد. این اثر غیرشخصی‌ساز مراقبه، به آرامی ما را در برابر خرده‌کاری، خودخواهی، روان‌رنجوری و خودشیفتگی تلقیح می‌کند. 
شما به زودی متوجه خواهید شد که هر روز بیشتر و بیشتر، به نظر می‌رسد که تفکرات منفی درونی و بیرونی بدون آن که به شما بچسبند، از کنار شما عبور می‌کنند. همانطور که نسبت به چیزهایی که ارزش توجه شما را ندارند کمتر واکنش نشان می‌دهید، متوجه خواهید شد که از زمان و انرژی زیادی در امان خواهید بود. 
همچنین ممکن است از طریق تمرین مراقبه‌ی مبارز متوجه شوید که بدن شما در حال بیدار شدن است، که به بدن شما اجازه می‌دهد به طور مستقل حرکت کند تا از خطرات نامرئی فرار کند یا در مسیرهای مفید به راهش ادامه دهد. مطمئن باشید که از طریق تمرینات، بسیاری از این فواید، اگر نگوییم همه‌شان، بر شما تأثیر خواهند گذاشت. اما خودتان را گول نزنید، زیرا این کار به تمرین روزانه نیاز دارد. 
مغز سیال‌ترین اندام بدن شماست. در واقع با هر تجربه‌ای که داریم، مغز شروع به تغییر می‌کند. مغز به ما کمک می‌کند تا با محیط خود سازگار شویم. سازگاری مغز با محیط را نوروپلاستیسیتی می‌نامند. نوروپلاستیسیتی توانایی مغز برای تغییر مداوم در طول زندگی یک فرد است. تغییرات اولیه هنگام خواب رخ می‌دهد. در طول خواب، مغز منابع را از مسیرهای عصبی کمتر استفاده شده به مسیرهایی که در طول روز بیشتر مورد استفاده قرار گرفته‌اند، تخصیص می‌دهد. توانایی مغز برای تغییر از طریق نوروپلاستیسیتی برای افرادی که از این توانایی بهره می‌جویند، بسیار قدرتمند است. 
اگر تمرینات روزانه‌ی خود را نادیده بگیرید، فرصت بازسازی مغز را از طریق نوروپلاستیسیتی در هنگام خواب از دست می‌دهید، زیرا تغییرات تحریک شده توسط مراقبه، تنها زمانی رخ می‌دهد که در آن روز مغز خود را با مراقبه به چالش کشیده باشید. ده تا پانزده دقیقه در روز یک شروع عالی است. اگر ده تا پانزده دقیقه در روز ممکن نیست، پنج دقیقه از روز را به انجام این کار اختصاص دهید، اما نظم روزها را به هم نریزید، زیرا به زودی متوجه خواهید شد که از الگوی مراقبه خارج شده‌اید و به الگوهای ناخودآگاه قدیمی بازمی‌گردید. 

 

 

 

 

 

پرسش و پاسخ 

 

 

در مراقبه‌هایی که انجام داده‌ام، مشاهدات به سمت درون هدایت می‌شوند، حال آن که در مراقبه‌ی جنگجو، این مشاهدات به سمت بیرون، رو به جهان است. آیا فکر می‌کنید من می‌توانم هر دوی این مراقبه‌ها را تمرین کنم یا فقط باید یکی را انجام دهم؟ هر دو نیاز دارند که در نهایت به شکلی دائمی در حالت مراقبه زندگی کنید. 

 

در مراقبه‌هایی که تمرین می‌کنیم، توهم جدایی ابعاد درونی و بیرونی شروع به محوشدن می‌کنند، یعنی که بینش و بصیرت یکسان می‌شوند. هنگامی که شما خود را جهان فرض کنید، این سوال که مشاهده را به چه سمت و سویی هدایت کنیم بی معنی خواهد شد، زیرا مشاهدات دیگر انحصاری نخواهند بود. در مورد این که کدام مراقبه برای شما بهتر است، طبق تجربه، آزمایش بسیار مفید است، بنابراین ممکن است ایده‌ی خوبی باشد که با هر دو بازی کنید و ببینید که از این بازی چه حاصل می‌شود. این رویکرد البته در صورتی موثر است که بسیار دقیق انجام شود. با درک این موضوع که ادراکات و ظرفیت‌های ما هر چه پیش می‌رویم، عمیق‌تر و اصلاح می‌شوند، آنچه در ابتدا به نظر بی تاثیر می‌آید، ممکن است در ادامه موثر واقع شود. این روند یک ماجراجویی است! 

 

در طول مراقبه به این فکر می کنم که آن را درست انجام نمی دهم. شما گفتید که در اوایل یک احساس طبیعی است، اما من هنوز آن را دارم، حتی بعد از چند ماه تمرین.

 

این احساس که شما این را کار را اشتباه انجام می‌دهید، احتمالاً ناشی از یک ناامنی است که ممکن است به صورت کمال‌گرایی ظاهر شود. کمال‌گرایی به عنوان یک موج بتا ظهور می‌کند، به این معنی که با فرآیند مراقبه مخالف است. 
کمال‌گرایی زاییده‌ی یک ایده‌ی خودخواهانه است که ما باید در کاری که انجام می‌دهیم بی عیب و نقص باشیم، که غیر ممکن است. اساساً، این احساس از جست و جوی تایید یا اجتناب از پذیرش مسئولیت ناشی می‌شود. کمال‌گرایی ایده‌ای ناخودآگاه است که در نقطه مقابل آگاهی قرار می‌گیرد. ما به عنوان یک انسان، زمینه‌های زیادی داریم که از تعادل خارج شده‌اند، بنابراین کمال‌گرایی باعث می‌شود که توانایی‌های خود را دو قطبی سازی کنیم. واقعیت این است که ما در برخی مناطق خواهیم درخشید و در برخی دیگر به دلیل ناامنی‌های عمیق فروپاشی خواهیم کرد. 
درجاتی از ناامنی کاملا طبیعی است، و همچنین احتمالاً درست است که مراقبه‌ها را کامل انجام نمی‌دهید. ترفند این است که به سادگی روایت‌های درونی را باور نکنید و در عوض به راه خود در فرآیند مراقبه ادامه دهید. همانطور که به جلو حرکت می‌کنید، هر چند ناشیانه، به تدریج آگاهی لازم را کسب خواهید کرد و تمرینات شما به طور طبیعی خود را اصلاح خواهند کرد. 
مغز برای سازگاری به زمان نیاز دارد. در این مراحل اولیه از فرآیند مراقبه، می‌توانیم به مراقبه همچون یادگیری دوچرخه‌سواری نگاه کنیم. خیلی زود تعادل را از دست خواهیم داد، اما در نهایت، اگر پافشاری کنیم، می‌توانیم بدون دست دوچرخه را برانیم. 
با تمرین مداوم، تلاش و کوشش را کاهش می‌دهیم و آنقدر وضوح پیدا می‌کنیم که دیگر احساس اشتباهی در خود وجود نخواهد داشت، و زمانی که این تجربه را کسب کنیم، متوجه می‌شویم که «من» هرگز نمی‌توانم آن را درست انجام دهم. در وضوح کامل، هیچ احساسی از خود وجود ندارد. این همان مراقبه‌ی حقیقی است. 
قابل درک است که فکر کنید که این نظرات بسیار انتزاعی و درونی هستند، اما علم قبلاً اثبات کرده است که احساس خود صرفاً یک ادراک است که می‌توان از آن پا فراتر گذاشت. ایگو، همان گونه که ما تجربه می‌کنیم، نتیجه‌ی مناطقی از مغز است که به عنوان شبکه‌ای از پیش فرض‌ها شناخته می‌شود. 
وقتی به اندازه‌ی کافی در مراقبه آرام می‌شویم، امواج مغزی ما عمیق‌تر از آلفا می‌شوند، و به سمت امواج تتا یا دلتا می‌روند. در این زمان، فعالیت شبکه‌ی پیش فرض‍ها کاهش می‌یابد که منجر به تعالی احساسات ما می‌شود. در این صورت ممکن است احساس کینم که به جهان متصل هستیم یا اینکه ما خود همان جهان هستیم. احساس ارتباط نشان می‌دهد که ما مراقبه‌ی واقعی را تجربه می‌کنیم.
خود می‌خواهد احساس کنترل داشته باشد و مراقبه نوعی رهایی از کنترل است، بنابراین کاملاً طبیعی است که ذهن در برابر فرآیند مراقبه مقاومت می‌کند. اگر روایات و احساسات مقاوم ذهن را باور کنیم، ممکن است از فرآیند مراقبه منصرف شویم. ترفند این است که بیشتر استراحت کنیم و کمتر نگران چیزهایی باشیم که ذهن به ما می‌گوید. برای تسریع این روند، ممکن است از نظر دیگران، چندان نگران فعالیت‌های خود نباشیم. تنها با انجام کارهایی که سالم و مفید است، بدون نگرانی از نظرات دیگران، نظرات ذهنی خود یا دیگران، به جلو حرکت کنید. 

 

من گاهی اوقات وقتی مراقبه‌ی مبارز را تمرین می کنم، احساس اضطراب شدیدی می کنم. چرا اینطور است؟

 

دلایل مختلفی برای این اضطراب می تواند وجود داشته باشد. یک دلیل ممکن است این باشد که شما آگاهانه یا ناخودآگاه باور دارید که بازگشایی خود با انرژی باعث ایجاد آسیب‌پذیری می‌شود - یک آموزش رایج در عصر جدید. این آموزش در رابطه با بازگشایی احساسات شما درست است، زیرا انجام آن مطمئناً فرد را در برابر افرادی آسیب پذیر می کند که ممکن است از حالات عاطفی شما سوء استفاده کنند. اما بازگشایی آگاهی را نباید به احساسات تشبیه کرد. احساس (آگاهی) را نباید با احساسات (عواطف) یکی دانست. بازگشایی احساس در واقع ما را تقویت می کند زیرا از پوسته خود بیرون آمده ایم، به این معنی که اکنون کاملاً با زندگی روبرو هستیم زیرا در سطح سیستم عصبی می دانیم که می توانیم به طور کامل با زندگی روبرو شویم. زره پوش کردن خود سیگنالی است که نشان می دهد ما ضعیف هستیم و باور نداریم که قادر به مدیریت کامل زندگی هستیم. 
دلیل دومی که ممکن است هنگام مراقبه احساس اضطراب کنیم این است که وقتی مراقبه می کنیم، بدن ما به نوعی حالت شفابخشی می رود که به طور طبیعی احساسات و الگوهای ذهنی ناخودآگاه و گیر کرده را برای دیده شدن و تجربه کردن آگاهانه به ارمغان می آورد.
هرگاه چیزی را در زندگی تجربه می کنیم که از نظر عاطفی از آن دوری می کنیم، یک اثر روانشناختی ناهماهنگ ایجاد می کند که به سیستم عصبی ما می گوید که برای رویارویی با واقعیت به اندازه‌ی کافی خوب نیستیم. این روایت ناخودآگاه دوباره در زندگی روزمره و در رویاهای ما به صورت احساس ناامنی یا اضطراب و افکار نارسایی ما نمایان می شود. با کمال تعجب، این آثار درونی می‌توانند احساسات خودشیفته‌گی و خودبرتر‌پنداری ما را نیز ایجاد کنند، که فقط راهی برای پنهان شدن از ناامنی است. به افرادی فکر کنید که همیشه باید برنده شوند تا احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند. چیزی که آنها نمی بینند این است که احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند. رقابت ممکن است فقط پوششی برای گیر افتادن در ناخودآگاه باشد.
راه حل این نیست که منتقد درونی یا خودشیفته را تغذیه کنید، بلکه به جای آن، هر نظری را درباره شما - صرف نظر از منبع - باور نکنید و توجه خود را به آگاهی برگردانید. فرآیند بازسازی مغز و رهاسازی آثار آن به زمان نیاز دارد. این یک مسابقه نیست. فقط به آن ادامه دهید و در نهایت مغز از مبارزه با این فرآیند دست خواهد کشید. مغز به دنبال حفظ انرژی است، بنابراین به محض اینکه بداند تسلیم نخواهید شد، این کار را انجام خواهد داد. مثل یک دعوا می‌ماند اگر بتوانید یک یا دو دقیقه بدون آسیب دیدن مهاجمان را درگیر نگه دارید، آنقدر خسته می شوند که از شما التماس می کنند که به آنها صدمه نزنید. به همین ترتیب، اگر ما پایدار باشیم، ذهن تسلیم آگاهی خواهد شد.
مشکل این است که ذهن ما تمایل دارد این ایده را فرافکنی کند که هر آنچه اکنون احساس می کنیم برای همیشه باقی خواهد ماند. اگر زندگی برای یک دوره به اندازه کافی طولانی خوشایند باشد، ذهن شما عادت می کند و انتظار دارد که برای همیشه ادامه یابد. وقتی همه چیز ناخوشایند می شود، ذهن عصیان می کند. به طور مشابه، هنگامی که همه چیز بسیار ناخوشایند است، ذهن تمایل دارد که این وضعیت را برای همیشه ادامه دهد، که باعث ایجاد رنج بیشتر می شود. حقیقت این است که همه چیز می گذرد. پایدار ماندن در تمرین مراقبه، کلید شفافیت درونی است. ذهن در نهایت تسلیم خواهد شد.

 

شما کی هستید که مراقبه را آموزش می دهید؟ من فکر می کنم فقط کسانی که از طریق یک سنت آزمایش شده و واقعی مجوز آموزش مراقبه را از یک معلم مراقبه‌ی واجد شرایط دریافت کرده‌اند باید اجازه آموزش مراقبه را داشته باشند.

 

من شخص خاصی نیستم. شما در نهایت آنچه را که می گویم تجربه می کنید یا نه. کاملا به شما بستگی دارد. در تحلیل نهایی، شما مسئول کیفیت زندگی خود هستید. گفته می شود، بسیاری از اوقات اختراعات جدید از سوی افراد خارجی می آید. در نظر بگیرید که نظریه انقلابی فیزیک، نظریه نسبیت عام، توسط آلبرت انیشتین، که در آن زمان کارمند ثبت اختراع بود، ایجاد شد. نظریه او در ابتدا کاملاً رد شد، زیرا او در این موضوع یک مرجع تلقی نمی شد. او مهر تاییدی از نام های بزرگ این حوزه نگرفته بود. زمان در نهایت حق او را ثابت کرد. 


 

 

 

 

 

۵
از ۵
۶ مشارکت کننده
محمد حسین گفت:
ارزوی سلامتی و توفیق روز افزون،سپاس فراوان
خرید شمشیر سامورایی

دیگر نوشتارها

سبد خرید

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش